معمار بیست

پاره نوشته‌های یک دانشجو

۱۱۰ مطلب با موضوع «چرک‌نویس» ثبت شده است

انجمنطور۱۰: منبع انگیزه

حالا که پیرتر شدم و گرد روزگار روم نشسته خوشحالم که دلیل ادامه ی فعالیت هام و منبع انگیزه ام جهل مردمه. من هر روز پر انگیزه تر می شم. ان شاء الله...
۰ نظر

جریان زوال

متوجه بیماری هایمان نیستیم. تنها این را کسی می فهمد که جریان را از بیرون در طی یک مدت دیده باشد. مثل همین استادا یا تی ای ها یا اهل تفکر و ...

خیلی جالب و تاسف انگیز است که بدانید که چند ترمی است که اسکیس های دانشگاهمان افت کرده. یکی از تی ای ها به من می گفت که مساله آن است که بچه ها ایده های خوبی ندارند و خوب فکر نمی کنند. دیگری که سن بیش تری داشت، می گفت که دقیقا دو سال است که این چنین شده. از وقتی که تلگرام آمده و همه اینترنت دارند...

برای مجله و معرفی کتاب که پرونده ی مجله بود خدمت استاد ادیبی رسیدم و درخواست معرفی ۳ کتاب داشتم. آن قدر دلش پر بود از وضعیت مطالعه و کتاب و دانشجوها و استادا و دانشگاه و مملکت که نیم ساعتی با آه و درد، خاطراتی گفت. ۳۶ سال سابقه تدریس و دیدن این سیر و جریان زوال کافی است که دلی پر از آه داشت.

پدرم هم امروز با درد آمده بود و از دانشجوهایش می گفت. از آن هایی که یک ریز سرشان در گوشی هایشان است تا موعد تحویل تحقیقاتشان که با یک سری آدم کم انگیزه روبروست...

خدا را صد هزار بار شکر که انسان نادان آفریده می شود و می تواند نادان بمیرد...

۰ نظر

درون

چرا بیرونمون خفنه و درونمون این قدر حماقت بار ساده است؟

صرفا می دونم همیشه این طوری بوده.

۱ نظر

گنجینه ای که باید مراقبش باشیم


تصور است

عادات به مرور صیغلش می دهند
بسیار مهم است که با چه صیغل می خورد
که این نیز به تصوراتتان بستگی دارد
۰ نظر

مهم ترین نصیحت به معماران

آن که راه فرآیند مهم تر از محصول است.

اتفاقی که عکسش را معماری به ما می آموزد.

زندگی این چنین نیست.

البته حقیقت معماری کردن هم این چنین نیست.

ولی به اشتباه می فهمیم

معماری بیش تر لابلای کروکی های دم دستی ما پیدا می شود

تا در ماکت های نهایی

چیزی که این ترم در طول فرآیند تکه انگاری و کلاژ درک کردم

۰ نظر

مصداق

صدر اسلام هم دوره ی عجیبی است.

اگر به عنوان یک معتقد و مسلمان با چاشنی تشیع به آن نگاه کنیم. تمام حق و حقیقت در جامعه ای به شدت فقیر از نوع فرهنگی ظهور کرده. بسیار اتفاق عجیبی است. آخرین مهره در پست ترین نقطه فرود می آید و بعد پیامبر (ص) از دنیا می رود. یعنی کسی که جامعه روی حق بودنش حرفی نداشت و جامعه و مردم باید تصمیم بگیرند. در حقیقت انگاری که از دوره ی پسا پیامبر تا به حال دوره ای است که همواره کشمکش میان حق های واهی و بسیار به وجود می آید. روی حقیقت پرده ای کشیده می شود و کشمکش آغاز می شود


علی(ع) که عین حقیقت را درک کرده و خود مامور اجرا و ادامه ی آن است چه واکنشی می دهد؟

قیام نمی کند. کمکشان هم می کند و در عین حال سخن می گوید. البته پیچیده تر از این هم می شود...

مایی که فقط بویی از حقیقت برده و اصلا ماموریتی نداریم چگونه واکنش می دهیم؟

به نظر حاصل تمام دل نوشته هایی که از فروردین نوشتم به این جا ختم می شود.

اسطوره و نخبه ی خوبی یافتم ipdl.ir/o0

۰ نظر

فریاد سکوت


گفتم،
نمی توانی در این مملکت بحثی کنی
و پس از چند دقیقه بحث ارزشی نشه
به این معنی که با ارزش یکایک افراد
و سنت ها و آداب شان قیاس بشه
در جنگ برای نابودی این ساختار بودم
تا منطق زوری و عقلانی را به جای سنت ها بنشانم

نظرم عوض شد
شاید روحشان را بکشم

با سکوتم فریاد می زنم که ارزش هایتان برای وجودتان لازم است
و من به خاطر آدمیتتان حرفی نمی زنم
با عملم ارزش هایم را فریاد می زنم تا اگر ملتفت بودند به من نزدیک شوند
آدمیت شما در مختار بودنتان است.

از حالا تمام تلاشم را از نابود کردن ساختار های ارزشیتان
به سوی خودم معطوف می کنم. باید رفتارم را بسازم
باید اسطوره شد تا به تو رجوع کنند و تو اصلاح کنی
و اسطوره با عمل اسطوره می شود.
کشف می شود و نه عرضه
و ارزش هایش
هضم می شود
و نه تجویز
۰ نظر

افراد را مجرم نکنیم


قوانین طوری است که مجرم بالفطره بزرگ می شویم! اجبارهایی که حتی زورشان نمی رسد تا اعمال شوند. تنها اثرشان آن است که در موضع یک گناهکار قرار می گیریم و بزرگ می شویم. یاد می گیریم نقش بازی کنیم. با دروغ و دورویی بزرگ می شویم.
 وجدانمان بی خیال می شود و الخ...

۰ نظر

نظم نوین جهانی

سلام دوستای عزیزم

میدونم حوصله متن بلند ندارین پس میرم سر اصل مطلب


قبل از هر چیز میخوام ببرمتون به ۱۰ سال پیش... موقعی که یه بچه کوچولوی ناز نازی بودیم... ☺️ وقتی که تنها دغدغمون یه بادکنک صورتی با یه عکس خوشگل روش بود 😍 و موقع خوردن بستنی تو پارک لی لی کنان از پاکی خدا تو قلبمون لذت می‌بردیم ❤️😍

اگه دو تا بچه دیگه میدیدیم می‌دویدیم سمتشون و بدون توجه به جنسیتشون همه با هم بازی میکردیم...

یادتونه؟ حتی فکر کردن بهش آرامش بخشه 😌😌

انگار همه افکار منفی آدمو میگیره...


ولی حالا چی شدیم؟ 

تا حالا فکر کردین؟

دیگه لی لی کردنامون تموم شده...

حتی بستنی رو نمیخوریم مگر اینکه بخوایم عکسشو از دریچه اینستاگرام به عالم و آدم نشون بدیم...

هم بازی هامون پسرا و دخترایی شدن که جز روابط کثیف به چیزی فکر نمی کنن و خودمون هم بدتر از اوناییم...

تمام وقتمون با این میگذره که دنبال جنس مخالف بگردیم و به هیچی دیگه فکر نمیکنیم...


ما چمون شده؟ یعنی نمیتونیم به چیزی جز چیزایی که تلویزیون به خوردمون میده فکر کنیم؟ 


ضرر بزرگی کردیم....

کودکیِ به این نابی رو دادیم و یه موجودی شدیم پر از جنجال های خالی و کثیف...

متن بالا به نقل قول از کانال: https://t.me/KillNWO



پ.ن: این یک تغییر سبک در زندگی نیست. این تغییر در ساختار زندگی است. این نوستالژی نیست که به یادش غبطه بخوریم و سعی کنیم زنده نگهش داریم. به نظر بحث عمیق تر از این حرف هاست. اسمش را هر چه می خواهید بگذارید: اگر خواستید جدی بگیرید می توانید بگویید آخرالزمان یا نظم نوین یا ...
۰ نظر

تفکر ارزشی، عامل پایستگی یا زهر؟


این که صحبت ها و گفت و گو ها -در فرهنگ ایرانی- خواسته یا ناخواسته به سمت ارزشی شدن پیش می رود و در آب و تاب «درست» و «غلط» قرار می گیرد، برای یک گفت و گوی علمی یا فکری همچون زهری است که آن را به مرگ می کشاند. اما همین ساختار ذهنی در زندگی و تفکر مردم موجب ابقای بسیاری از آیین های پیشینیان می شود و شاید در این برهه مفید واقع شود.

بسیار برایم پیش آمده که خواسته باشم «زیبایی» کانتی را به اطرافیانم در چیزی اثبات کنم. زیبایی ای که همواره در بند «خیر و خوبی» است و سوژه درک نمی شود.


برداشت من این است که حکما و خبرگان پیشین ایرانی به این نکته دست یافته بودند. سنت و عرف، قانون اصلی جامعه بوده است. راهی مطابق با فرهنگ و دین مردم که خود عوامل تعیین کننده و کنترل کننده ی آن هستند. سنت بار ارزشی پیدا کرده و عامل ثبات در زندگی مدنی بوده است. اما چه دلیلی داشته که نخبگان خودشان پیرو سنت ها باشند؟ آن هم در بین خودشان و خارج از اجتماع؟

بنابراین شاید نخبگان از وجه مثبت تفکر ارزشی برای تعیین قوانین مدنی مدد جسته و در میان خود و با درکی بالاتر از سنت، می توانستند از تفکر ارزشی گذر کنند.

۰ نظر