معمار بیست

پاره نوشته‌های یک دانشجو

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

انجمن‌طور: ترین

اگر قرار باشد در اهمیت چیزی بنویسم، از «ساختار‌های اجتماعی» می‌نویسم.

اگر قرار باشد صفتی از انسان را ستایش کنم، قطعا «مسئولیت‌‌پذیری» را می‌ستایم.

۰ نظر

دل‌نوشته: کاری کنیم!!

بخدا کسی تو این مملکت کار نمی‌کنه! همه‌مون اداشو در میاریم. بعضی وقتا می‌گم ژاپن از خاک بلند شد و شد ژاپن؛ آلمان از خاک بلند شد و شد آلمان؛ ایرانم شاید باید اول به‌خاک بیفته و بعد از خاک بلند شه؛ تا نفت و آبمون تموم نشه بعید می‌دونم تغییری پدید بیاد؛ مردم خیلی راحت در حال نقد هستند و همین موجب می‌شه که به خودشون تکونی ندن! مسئولین که نهایتا یا نشست شرکت می‌کنند یا برنامه‌هایی می‌زنن که جنبه‌ی مقطعی داره. شغل نیمی از مردم دلالی شده و توی سوپری و مغازه‌ها مشغولند. حالا تهرانو نگاه نکنید که خدمات جذابی داره؛ به شهرستان‌ها برید و جوونای اون جا رو ببینید تا دق کنید!  یک عده مصرف گرا دور هم جمع شدیم و هنرهای قبلیمونو فراموش کردیم و فقط بازارگرمی می‌کنیم. این وسط بوی نفته که زیر کل این تجملات خودشو نشون می‌ده. کسی بفکر تولید نیست. ما دانشجوها رو هم که قربونمون برم؛ قربون آینده سازان مملکت برم...

۲ نظر

جشن نیمه‌ی شعبان و در باب مخاطب‌سنجی

امروز دوستان پردیس‌هنرهای زیبا جشنی خداپسندانه را در منطقه‌ای حاشیه‌ای از تهران و بمناسبت نیمه‌ی شعبان ترتیب داده‌بودند. مرا هم خبر کردند که در قسمتی ناچیز از این رویداد کمک کنم. پتانسیل‌های بسیاری را در تیم اجرایی دیدم: مایه‌ی شگفتی و مسرت بود که آن تعداد دانشجو در روزی بین‌التعطیلین و بصورت داوطلبانه برای همکاری در اجرای برنامه شرکت کرده بودند. اولین رویداد بود و همیشه رویدادهای اول جذاب‌اند: چرا که جدا از خاطرات شیرین و ماندنی، پر از سعی و خطاست! اما نکاتی هم به ذهنم آمد که شاید موجب بهبود برنامه‌های آتی شود...

در آزمایشی روانشناسان از مخاطبانشان، یعنی کودکان خواستند تا یک عدد «سکه‌ی پول» را ترسیم کنند. تجزیه و تحلیل‌های بعدی شگفت‌انگیز بود: کودکان از قشرهای طبقاتی پایین‌تر، سکه‌ها را بزرگ‌تر کشیده بودند. البته که با کمی فکر کردن هم، جوابی منطقی است: خرج کردن برای یک انسان کم‌توان سنگین‌تر و مهم‌تر است و طبعا درک وی نسبت به مسائل مالی با درک یک انسان طبقه‌ی مرفه متفاوت است. با همین مثال ساده می‌توان به کلیت بیانیه‌ی «هرم مازلو» هم رسید: نیاز‌های انسان‌ها در شرایط مختلف متفاوت است و یا حداقل کیفیت نیازهایشان فرق دارد!

این تفاوت دیدگاه، امروز به‌عینه قابل بررسی بود: ما دانشجویان پردیس‌هنرهای زیبا، با ذهنی رمانتیک و جیبی پر و شکمی سیر، جشنی را برای خودمان متصور شده‌بودیم. اما ایده‌آل ما با ذهنیت یک انسان حلبی‌نشین زاویه داشت. نشانه‌ی این تغییر دیدگاه را باید در واکنش‌هایشان جست‌وجو کنیم که انتظارش را نداشتیم؛ تخم‌مرغ شانسی‌ها برای پسربچه‌ها آن‌قدر مهم بود که روند جشن را به آشوب بکشانند؛ غذا هم آن‌قدر جلوه‌گر بود که صفی طویل پدید آورد. پیرزن‌ها گاه و بیگاه و بدون توجه به برنامه‌های رویداد، در هر فرصتی از ما تقاضای پول می‌کردند و چشم به راه چیزی بودند؛ و مواد مشابه...

سوال بعدی این‌جاست؛ برای بهبود رویداد‌های بعدی چه‌کار کنیم؟

۱- قوانین اجرایی کاراتری داشته باشیم!

۲- به‌دنبال کاستن تفاوت دیدگاه‌هایمان با مخاطب باشیم!

پاسخ این است: قطعا هر دو! بخش اول، با تجربه بهبود می‌یابد؛ اما ظرافتی که در پاسخ دوم مطرح شده را نباید نادیده گرفت. چرا که بخش اول صرفا محدود به مسائل اجرایی است و بخش دوم ممکن است سیاست‌گذاری‌های کلی رویداد را تغییر دهد. چرا که نهایتا شاید به این نتیجه برسیم که با امکانات مشابه می‌توان جشنی بهینه‌تر اجرا کنیم و این صرفا با هم‌فکری، مشورت و مشخص ساختن اهداف یک جشن حاصل می‌شود.

در نهایت باز هم خدا را شاکرم که چندساعتی را به قصد کاری خیر در کنار دوستانم صرف کردم و ان‌شاء الله که نقدم در جهت تقویت برنامه‌های آتی تلقی شود؛ مخاطب‌سنجی، بحثی است برای تمام فعالیت‌ها و به قدمت تمام تاریخ! سخن را با حکایتی به‌پایان می‌رسانم:

در دوران قحطی در بریتانیا به ملکه الیزابت گفتند که مردم دیگر نانی برای خوردن ندارند و وی پاسخی شگرف داد: خب بیسکوئیت بخورند!

۰ نظر

انجمن‌طور: یک سخنرانی انگیزشی(؟): چگونه انجمن به سال پایینی ‌ها معرفی کردم؟

پیش از شناخت انجمن، باید با شرایط فعلی خود، جامعه و دانشگاه آشنا شد. بنابراین قبل از معرفی انجمن ترجیح می‌دهم بعنوان یک سال بالایی کمی از فضای دانشگاه بگویم. ۱۲ سال به ما گفتند که باید درس‌هایی را حفظ کنیم و همانند اسفنجی که آب را جذب می‌کند، درس‌ها را حفظ کردیم و پا به دانشگاه گذاشتیم. با همین روند هم می‌توان ادامه داد و ارشد و دکترا را گرفت و بعد هم درگیر کار و زندگی شد و رفت. اما آیا دانشگاه همانند مدرسه است؟
نگاهی به رشته‌ی خودمان بیندازیم: عصر سوپر معمارهایی مثل زاها حدید و لوکوربوزیه به پایان رسیده و امروزه واقعا شرکت‌های معماری‌اند که معماری‌های شگرف عصر ما را می‌سازند. پریتزکر کم‌تر به افراد نامی تعلق می‌گیرد و همه‌ی این‌ها نشان از تغییر رویکرد معماری دارد. جدا از فعالیت‌های شرکتی، چند سالی است که در ایران، فعالیت‌های استارت‌آپی رواج یافته و اساسا این فعالیت‌ها نیز مهارت‌هایی را می‌طلبد که در دانشگاه از آن‌ها کم‌بهره‌ایم؛ مثل فعالیت‌جمعی، مدیریت، خلاقیت و روابط عمومی...
این از مسائل بازار کار و سری هم به دنیای علم بیندازیم! سال‌هاست که رشته‌ها معنای صلب خویش را از دست داده و امروزه رشته‌های بی‌شمار میان‌رشته‌ای تعریف می‌شود؛ ما دانشجویان معماری به‌خوبی با میان‌رشته‌ها آشنایی داریم: از روانشناسی محیطی تا انرژی در معماری و امثالهم... اما آیا واقعا بلدیم که با یکدیگر تعامل داشته باشیم و ارتباط برقرار کنیم؟ دنیای میان‌رشته که بحثی قدیمی است؛ امروزه مساله‌ی میان‌فرهنگی مطرح است و همین چندی پیش گرایشی در مقطع ارشد برای تمام رشته‌ها به‌وجود آمد به نام GSP (Global Study Plan) W جهان به‌سرعت به‌فکر تعامل هرچه بیش‌تر با یکدیگر است و ما حتی برای تعامل با هم‌رشته‌ای‌های خودمان هم عاجزمانده‌ایم. این عجز بخاطر کم‌تجربگی است و انجمن علمی، بسیج و انجمن اسلامی، همگی این مهارت را تقویت می‌کند... (و باقی حرف‌ها)
۰ نظر

روز معلم مبارک

صفات پسندیده‌ی بسیاری است که می‌توان به معلمین نسبت داد. اما شاید یکی از جالب‌ توجه‌ترین ویژگی این انسان‌ها، اختلاف نسلی آن‌ها با مخاطبانشان است و طبیعی است که دانش‌آموزان با چند دهه اختلاف سنی در عالم دیگری سیر کنند! همین تفاوت است که بعضی از معلمان کم‌حوصله، تحمل و تطابق با این شرایط را تاب نمی‌آورند و بعضی را تا سرحد مشغله‌ی انبیاء تا عرش اعلا بالا می‌برد. اساسا مساله‌ی درک کردن و بدنبال آن دلسوزی و چاره‌جویی مطرح است.
۰ نظر

حدود حمایت از کالای ایرانی را رعایت کنید!

سال 96 و قبل از شیرین‌بازی‌های سال «حمایت از کالای ایرانی»، با شرایطی که پیش‌ آمد نهایتا دنا خریدیم و خوشحال بودیم از این که از یک خودروی ایرانی و به‌نسبت با کیفیت حمایت کرده‌ایم.

سال 96 و قبل از شیرین‌بازی‌های سال «حمایت از کالای ایرانی»، به این نتیجه رسیدم که کیفیتی که من از یک شکلات و بیسکوئیت انتظار دارم در محصولات وطنی برآورده می‌شود و الان ما‌ه‌هاست که لب به محصولات مشابه خارجی نزده‌ام!

تا چند‌هفته‌ی پیش، از سیاست‌های تشویقی -مثل اینترنت رایگان- برای پیام‌رسان‌های داخلی حمایت می‌کردم. چرا که یکایک مردم همچنان حق انتخاب داشتند و هر‌چه که دلشان می‌خواست را برمی‌گزیدند.

حالا قضیه فرق کرده؛ جبر مفهومی متضاد با ارزش‌های اساسی انسانی است و با فیلترینگ تلگرام احساس می‌کنم که شخصیتم مورد حمله قرار گرفته: برای من، «حمایت از انسانیتم» خیلی مهم‌تر از «حمایت از کالای ایرانی» است...


                                       جایی که منم بمیره ما نمیپذیرم #سورنا

۰ نظر

انجمن‌طور: تغییر رویکرد و انتخابات

شرایط انتخابات قبلی بسیار متفاوت تر از حالا رقم خورد و ما -شورای مرکزی فعلی- در جدالی نفس گیر توانستیم پیروز شویم. اما حالا و پس از یک دوره، دیگر خبری از آن هیجان شوک آور انتخابات نیست و تعداد نامزد‌ها به کم‌تر از نصف کاهش داشته.


آمار قابل تاملی است، اما با بررسی نامزدها نسبت به آینده ی انجمن امیدوارتر شدم! چرا که اکثریت تجربیاتی در این دوره داشته و احتمالا رویکردی در جهت انجمن فعلی دارند و یا در جهت اصلاح آن می کوشند؛ در هر صورت دیگر خبری از آن انقطاع های دوره به دوره و جانکاه نیست!

 تمام این‌ها نوید بخش تغییر نگاه دانشجویان به این نهاد کوچک، ولی تاثیرگذار دانشجویی است:


 دیگر انتخابات یک قیف وارونه نیست؛ شورای مرکزی دیگر یک شرکت دربسته نیست و آغوشش را برای هر دانشجوی علاقه‌مندی باز گذاشته؛ 


و در این بین، همچنان کسانی هستند که برای کسب تجارب متنوع شخصیتی، فردی و مدیریتی سختی های فعالیت در شورای مرکزی را به جان بپذیرند و خوب می دانند که 

هر که در این بزم مقرب‌تر است

جام بلا بیش‌ترش می‌دهند

۰ نظر