معمار بیست

پاره نوشته‌های یک دانشجو

جوانی

الشباب شعبة من الجنون

جوانی شعبه‌ای از بی‌خردی است

پیامبر اکرم (ص)


۰ نظر

انجمن‌طور: حسن ختام: خیر العمل

بنظر، مشکل معماری ما نه بخاطر معماران ضعیف و نه تکنیکی است که در وهله‌ی اول در مبانی شناختی می‌لنگیم. اندیشمندان می‌اندیشند و تلاشی برای ترجمه‌ی اندیشه‌ها به صورت معماری صورت نمی‌گیرد. متفکرانمان می‌بافند و به‌فکر عملگرایی نیستند؛ ما نیز فاز اول طرح‌هایمان -یعنی بخش مطالعات را- رسما به سخره گرفته‌ایم!

این مشکل دیگر حکومتی نیست! که دقیقا به تک‌تک ما بر می‌گردد و تا این را نپذیریم چیزی تغییر نمی‌کند. در طول این چندماه، به زعم من مهم‌ترین رویداد‌هایی که در انجمن علمی به‌وقوع پیوست، حلقه‌های نظری، چهارشنبه‌چت‌ها و یا فرصت‌های گفت‌وگویی بود که پدید می‌آمد تا شاید فاصله‌های نامرئی سال‌پایینی-سال‌بالایی، لیسانس-ارشد و یا دانشجو-متخصص را کوتاه کرده و آن کم‌رویی‌های نابجا را کم‌رنگ تر کند و در نهایت تمرینی برای «هم‌اندیشی» باشد.

۰ نظر

درگیری-انجمن-روانی-طور: وقتی که تیپ‌های شخصیتی مهم می‌شوند...

پس از بررسی اجمالی دارم به نتیجه‌ی ارزنده‌ای می‌رسم:

هر نهادی، بسته به نظام و یا مدیران آن نظام راه را برای بعضی تیپ‌های شخصیتی هموار می‌کند! و احتمالا به مرور این تیپ افرادند که بیش‌تر می‌شوند و پله‌های ترقی در آن نهاد را طی می‌کنند. البته جمله‌ی بدیهی‌ای می‌نماید؛‌ اما اگر با گوشت و پوست خود آن را درک کنید و مصادیق‌ مرور شود، مو به تن آدم سیخ می‌شود!

۰ نظر

درگیری روانی: من چیستم؟

MBTI شورش را در آورده! هر وقت به ویژگی‌های مثبت و منفی شخصیتی خودم در پایان تست نگاه می‌کنم، همان حرف‌هایی از گوشم می‌گذرد که همه به من گوشزد می‌کنند!

آخر چرا این‌چنین است؟

من چیستم؟

لو رفته ام؟

اگر بحث را ادامه دهم یحتمل به آن‌جا می‌رسم که اختیاری ندارم و تیپم همین است که هست و ادامه‌ی ماجرا...

۰ نظر

درگیری‌ روانی: یک نفر مثل خودت

"امیدوارم هر جا که میری، یه نفر مثل خودت سر راهت باشه".

این جمله میتونه زیباترین دعای خیر

و یا بد ترین نفرین ممکن باشد!!!

بنگر که برای تو، دعاست یا نفرین...!


نگید که این‌ جملات ادبی رو توی تلگرام و این‌جور چیزا ندیدید؛ متوجه هستم که منظورش اخلاقیه، ولی جالب بود در تست شخصیت‌ شناسی MBTI بعضی از گونه‌ها از ارتباط با تیپ شخصیتی مشابه خود لذت می‌برند و بعضی حتی از تیپ‌های مشابه متنفرند...


۱ نظر

آن‌که حرف‌هایم را نفهیمد...

کسی است که فکر کرد این «نظر‌»‌ها «حکم» است؛ فکر کرد مغروری هستم که همه‌جا حرف‌هایم را داد می‌زنم؛ و می‌خواهم خودنمایی کنم...

من که خودم را یک انسان خجالتی‌ می‌بینم که به‌زور اراده کرده تا نظرهایش را بلند بگوید تا با بازخورد دیگران آن‌ها را اصلاح کند و رشد نماید...

۰ نظر

بلبشو

این کتاب هنوز منتشر نشده و معرفی آن در روزنامه‌ی صبح منتشر گردید.


«بلبشو» عنوان کتاب دیگر خاقانی، به جست‌وجوی دنیای درون دیوارهای هستی ایرانی می‌پردازد. در این کتاب او به جامعه‌شناسی تفسیری و انسان‌شناسی اجتماعی ایرانیان دست می‌زند. «بلبشو» نمایش زندگی روزمرة ایرانی در تمامی سطوح است؛ یک بی‌قانونی همه‌گیر، اما نه عدم وجود قانون. سعید بلبشو را یک فضای فکری می‌داند که مدام خود را بازتولید می‌کند و همین امر نشان می‌دهد که بلبشو امری ساختارمند است و نه یک عارضه و عرض- به تعبیر زیباکلام یا نراقی. این‌که دانشمندان و روشنفکران نتوانسته‌اند درمانی یا تحلیل درستی از آن داشته باشند بدین خاطر است که همواره با آن همچون نوعی عارضه یا بیماری برخورد کرده‌اند و نه ساختاری منسجم و نه منعطف که حتی خود را نقد نیز می‌کند ولی همواره به بازتولید خویش مشغول است.

۰ نظر

عیدنامه: نگاهی به دغدغه‌ی «مملکت خراب»

نوروز امسال هم گذشت و در این دید و بازدید‌های خانوادگی همیشه یکی از موضوعات مورد بحث اوضاع نابسامان مملکت بود. اساسا طرح چنین مساله‌ای وجهه‌های جالب توجهی دارد:

این‌که می‌توان از هر دری سخن گفت؛ چه تجربه‌های شخصی و کاری و چه از اخبار سیاسی و اقتصادی و بین‌الملل... بنابراین بعید است که این موضوع را مطرح کنید و طرف مقابل چیزی در چنته نداشته باشد!

جدا از خود سوژه‌، ما ایرانی‌ها هم انسان‌هایی جالب توجهیم؛ تصمیماتمان ناگهانی است و احساسی عمل می‌کنیم؛ بسیار شده که تا چند روز پیش از انتخابات ندانیم که آیا قرار است اصلا رای بدهیم یا خیر؟! پیش‌بینی کردنمان سخت است و کم‌تر قابل تحلیل هستیم.

بنابراین بسیار پیش می‌آید که در این گفت‌وگوهای عیدانه به نحوی سخن بگوییم و در عمل کار دیگری کنیم؛ من که بشخصه ترجیح می‌دهم در این گفت‌وگوها، صرفا به کلیدواژه‌ها و شدت احساساتی بودن افراد توجه کنم؛ چرا که الباقی صرفا سخن است و سخن باد هواست...

پیش‌بینی ما دشوار است؛ هم برای رهبران حکومت‌مان و هم برای معاندین خارج نشین! رهبرانمان که جنس‌شان از خود ماست و همانند ما به ‌این بلبشو (اصطلاح دکتر خاقانی) عادت دارند و آن غربی‌ها هم ابدا ما را درک نخواهند کرد. بنابراین بشخصه معتقدم نه برنامه‌ی مدونی برای اعتلای فرهنگمان داریم و نه کسی برای تخریب فرهنگمان می‌کوشد.

در یکی از همین بازدیدهای خانوادگی یکی می‌گفت ایران همانند کشتی‌ای است که در حال غرق شدن است؛ این حرف‌هایش مرا یاد گزارش سر مورتیمر دوراند (نشر نی) انداخت که اواخر دوره‌ی قاجار گزارشی از وضعیت ایران را برای انگلیس می‌نویسد که بسیار هم خواندنی است؛ او هم اوضاع بسیار نابسامان ایران را وصف می‌کند که مرا به یاد همان کشتی قابل غرق شدن انداخت؛ بنظرم این کشتی غرق شدنی نیست؛‌ بلکه همیشه در حال غرق شدن است: البته بستگی دارد که غرق شدن را چه چیزی در نظر بگیریم:

 از سوی دیگر بلبشوی ایرانی هرگز به عدم نظم و هرج‌ومرج آنارشیزم هم نمی‌رسد و همچون مکتب آنارشی خواهان امحای دولت و نهاد حکومت نیست. ما قانون می‌نویسیم و در عین حال قانون را زیر پا می‌گذاریم: خلاصه و دریک کلام، بلبشو دنیای آنارشی است که درقالب و فرم نظم زندگی می‌کند و لانه کرده است.

قسمتی از معرفی کتاب بلبشوی‌ دکتر سعید خاقانی


ما خودمان را نمی‌شناسیم و درباره‌ی خودمان فکر نمی‌کنیم؛ جوری درباره‌ی خودمان سخن می‌رانیم و جور دیگری عمل می‌کنیم؛ فکر کنم دارم حرف‌های دکتر خاقانی رو تکرار می‌کنم! متن کامل معرفی کتاب را می‌توانید بخوانید...

۰ نظر

انجمن‌طور: انتخابات، فرصتی برای درنگ

باری از دموکراسی گلایه کردم که خیلی از مواقع به آن‌چه که‌ می‌خواهیم نمی‌رسیم. اما حالا می‌خواهم به یکی از نکات مثبت آن اشاره کنم. رای‌گیری همیشه یک لحظه‌ی درنگ را برای مسئولین بوجود می‌آورد و اگر واقعا به دموکراسی پای‌بند باشیم، قطعا باید موجب تغییر رفتار مسئولین شود. 
امروز پس از ماه‌ها دبیری و مدیرمسئولی در نشریه و در حالی که خودم آیین‌نامه‌ی نشریه را مدون کرده بودم، برای یکی از مسئولیت‌های نشریه یعنی «دبیر علمی» بودن آن رای کافی را نیاوردم. بسیار جالب و آموزنده بود و مرا بیش از هر چیزی به این فکر واداشت که شاید بعنوان «دبیر انجمن علمی» رای اعتماد گرفته باشم؛ ولی برای مسئولیتی دیگر، دیدگاه دوستانم نسبت به من مثبت نیست.
ای کاش تمام مسئولین ما نیز هر از گاهی خودشان را در معرض رای می‌گذاشتند تا حداقل حد و مرزهای صلاحیتشان را متوجه شوند. قطعا این‌گونه بیش‌تر درنگ می‌کردند.
۰ نظر

به مناسبت عید و ایام دید و بازدید

دیدو بازدید شیرینی‌‌های خود را دارد و این‌که خویشانی را ببینی که رشد کرده و مراحل کمال را سیر می‌کنند. اما گاهی هم نظاره‌ی این مراحل برای بعضی قابل تحمل نیست که در پاسخ، حضرت خاقانی چنین می‌فرماید:


کهتری را که مهتری باشد

هم بدان چشم کهتری منگر


خرد شاخی که شد درخت بزرگ

در بزرگیش سرسری منگر

۰ نظر