قطعا یکی از زیباترین تمارین ترم دومی که داشتیم تجسد بخشی دو و سه بعدی به مفاهیم عمیق هیولانی (غیر مادی) بود...

برای مثال فرض کنید به شما بگویند کودکی ( یا کهنسالی، ورزش، موسیقی، طبیعت یا بهداشت!) را نقاشی کنید!

چالشی بزرگ در ذهنتان شروع می شود...

از نماد ها نیز استفاده نکنید!

^

کارتان سخت تر می شود. چون حال باید به کندوکاو مفاهیم بپردازید. بیش تر به کار فلاسفه می نماید...

3

(اتدی از کودکی من!)

پس از اندکی سردرگمی استاد راهنمایی کردند تا از صفات به مفهوم اشاره کنیم. چند روزی فرصت داشتیم تا لیستی شامل صفات مفاهیم را گردآوری کنیم. قطعا لیست هر کسی با دیگری فرق می کند. به هر حال تجربه ی من از "کودکی" با تجربه ی شما از "کودکی" متفاوت است. یا از نظر اجتماعی فرهنگی، "بهداشت" برای من معنایی جدا از "بهداشت" برای یک دانشجوی معماری در هند یا اروپا می دهد.

برای مثال پس از گفت و گو راجع به کودکی به این صفات رسیدیم:

با نشاط

بی تجربه

کوچک

خالص

.

.

.



به این طریق کارمان برای نقاشی راحت تر می شود...


اما لطمه ای به کار خورده می شود که شاید متوجه آن نشویم. ما خود مفهوم را نکشیده ایم. ما صفات متوجه به مفهوم را گنجانده ایم. به تعبیری فکر کنید بخواهید در خیابان برای اولین بار کسی را به چهره ببینید. او از قبل به شما گفته "قد بلند" و "عینکی" و "لاغر" است. آیا اگر در محل قرار شخصی با چنین صفاتی ببینید با اطمینان به او سلام می دهید؟

به نظر در این مرحله باید دید آیا این صفات توانسته اند در مجموع و در جسم واحد خود به خوبی عمل کنند یا خیر.

به نظرم مرجع دیگر نیز احساس شماست. آیا حس شما به این اثر و مفهوم مقصود آن یکیست؟