پست سوم: جلسه سوم و چهارم
طبق رویه این سلسله پست، از تجاربم در مدیریت کلاس «حجم و ماکت» می گویم.

الوعده وفا! امروز روز برگزینی 4 طرح از میان طرح های دانش آموزان است. نیمی از کلاس دست پر به کلاس آمده اند و یا حداقل به طرح های ذهنی خود فکر کرده اند. هر دانش آموزی سعی کرده تا نقاط قوتی در کار خود بگنجاند. فکر کنم بد نباشد تا شما را با 7 طرح مطرح شده در کلاس آشنا سازم.

قرار را بر آن گذاشتیم که هر دانش آموزی روبروی کلاس، از طرح خود دفاع کند و دیگران نسبت به طرح سوال کنند.
تصاویر: دیاگرام های سمت چپ: ابتدای جلسه چهارم، دیاگرام های سمت راست: طرح پخته شده
در اولین طرح که دانش آموزی، نمای آن را روی کاغذ شطرنجی ترسیم کرده بود، با یک صندلی تختی شکل مواجه شدم! و نقطه قوت آن همان تختی بودن صندلی بود و برای راحتی تعبیه شده بود. اما مقیاس آن طوری بود که بیش تر به تخت می مانست و ارتفاع بسیار کوتاهی داشت. بیش تر مانند یک کاناپه بود. بنابراین اصلاحاتی صورت گرفت و ارتفاع زیاد و عمق صندلی کم شد. طرح نسبتا محافظه کارانه ای بود که نقطه قوت آن، راحتی آن می بود.
دومین طرح، یک نوآوری تمام عیار برای یک دانش آموز بود. یک حرف D که می شد روی آن نشست و زیبایی بسیار بالایی داشت. اما روی ایستایی آن بحث کردیم و خود دانش آموزان متوجه شدند که باید قسمت جلویی آن پر شود تا مبادا صندلی از جلو واژگون شود. کار کامل و فکر شده ای بود و دانش آموز، ماکت 1:50 آن را ساخته بود.
طرح سوم، از دانش آموزی که با نرم افزار های شبیه ساز آشنا بود و بلندپروازانه فکر کرده بود: یک صندلی گیمینگ! صندلی که در قسمت پایینی آن لوله های دستمال کاغذی به صورت افقی قرار می گیرند و باعث می شوند که صندلی حالت نیم صلب گرفته و بتوان آن را کمی عقب جلو کرد و مرتعش ساخت! ریز کاری های آن بسیار فکر شده بود و معلوم بود که این حجم از جزئیات در محیطی شبیه سازی شده صورت گرفته. شاید این طرح را مصداق این نکته مد نظر گرفت که قدرت رایانش در فاز دوم طرح ستودنی است. مثلا جا برای آویز کردن هدست یا جای قرار دادن بطری و میز ناهار خوری متحرک و ...
این جا بود که من، به عنوان معلم با یک چالش روبرو شدم! آیا باید یک طرح عجیب غریب، ولی جسورانه را بپذیرم یا خیر؟!
طرح چهارم، تقریبا یک طرح آشنا و تقلیدی بود! نمونه اش را در جلسه ی پیش به دانش آموزان نشان داده بودم. اما قسمت پشتی آن ابهام آمیز بود. از طراح که پرسیدم، تنها به جذاب تر شدن پروژه اشاره کرد. آن لحظه بود که طرح از چشمانم افتاد!
طرح 5، فقط یک ایده ذهنی بود! و دانش آموز روبروی همه و روی تخته، ابتدا طرح خود را معرفی نمود و سپس به دفاع پرداخت. طرح خلاقانه ولی در عمل ضعیفی بود. شاید خلاقیت و ضعف زیاد آن ناشی از آن بود که تنها در ذهن دانش آموز نقش بسته بود. یک صندلی که باید داخلش نشست! باید به زور خودت را درون آن بگنجانی و بنشینی. ضعف های آن در ایستایی و عملکرد آن بود. مثلا چگونه در صندلی باید رفت و نکند که در صندلی گیر کنیم و آیا یک شخص چاق در صندلی جا می شود؟ موفقیت این طرح برای کلاس آن بود که تمام نقطه ضعف ها توسط دانش آموزان بیان شد.
طرح6، طراحی یک صندلی با الهام از صندلی های چرخ دار منزل، واقعا جالب بود که اصلا چنین چیزی به ذهن دانش آموز خطور کرده باشد. اما نقطه ضعف آن، ایستایی به شدت شکننده ی طرح بود. سعی کردم تا دانش آموز را متقاعد کنم که طرح او محکوم به شکست است. ولی واقعا متوجه ایراد طرح خود نمی شد! با توجه به ایراد بنیادینی که داشت، طرح او پذیرفته نشد.
طرح 7، یک خلاقیت فوق العاده دیگر، یک صندلی جمع شونده. ولی این بار دانش آموز خواص مقوا و محدودیت های اجرایی را نادیده گرفته بود و طرح او نیز پذیرفته نشد.

در جلسه ی چهارم برای واقعی تر کردن پروژه ها، از استاندارد:
عمق کف صندلی + ارتفاع صندلی = 90 سانتی متر
استفاده کردیم. با توجه به این که ابعاد هر ورق کارتن مقوا محدود بود، لازم بود تا محدودیت های دیگری، به 4 طرح اولیه تحمیل گردد. نتیجه ی حاصله و طرح نهایی عجیب بود:
1- مورد اول با آن که در ابتدا چیزی برای گفتن نداشت، ولی به مرور و با تکامل، توانست یک الگو و شخصیت پیدا کند. شکستگی های خاص و گوشه هایی دوست داشتنی
2- طرح دوم، کم ترین تغییرات را یافت و با توجه به ایده فوق العاده اولیه، تغییر چندانی نکرد.
3- نتیجه ی حاصله درباره طرح سوم بهت برانگیز بود. یک شکست تمام عیار! همان چیزی که در ساختمان سازی های خودمان می بینیم! یک ایده با طرح جسورانه که به خاطر محدودیت های اجرایی و شرایط محیطی هیچ نسبتی با طرح اولیه ندارد!
4- ایده ای که از ابتدا تقلیدی بود و فکری به حالش نشده بود، آخر هم کار دست خود داد و به دلیل عدم خلاقیت اعضا به طرحی ساده تقلیل یافت.

شاید جالب ترین قیاس، بین طرح های 1 و 4 باشد. طرح یک، با همفکری اعضا به مرور پخته و اصلاح شد و بالعکس یک طرح تقلیدی از گروه چهارم نابود شد. به نظرم مهم ترین دلیل موفقیت اعضای گروه یک، حرف زدن اعضا باهم بود.