ده و نیم ماه پیش یک بار پاسخ چنین سوالی را دادم. اما این بار با نگاه بازتر پاسخ خواهم داد:


چرا مطالب نظری را مطالعه نکنیم؟
یا چرا چنین سوالی به ذهن یک معمار یا هنرمند خطور می کند و آن را به زبان می آورد؟
چه شده که او، ممکن است مطالب اینچنینی را الحاقی و بعضا اضافه بداند؟
شاید باید به ریشه ها توجه داشت. به شکلی که با علم آشنا شده و رشد کردیم: سال ها در مدارسی تحصیل نموده ایم که علم را به ما تزریق می کنند و به معنای واقعی چیزی جز "دانش آموز" نیستیم. و چنین است که بعضی، تفاوت دانشگاه و مدرسه را در ابعاد ساختمان و اختلاط جنسیتی آن خلاصه می کنند و به این مطلب پیش پا افتاده توجه نمی شود:
دیگر کسی "دانش آموز" صدایمان نمی کند و الان "دانشجو" هستیم.
از جهت دیگر، ورودی های معماری از رشته ی ریاضی جذب شده و با پیش زمینه ای مهندس وارانه به آن می نگرند و با توجه به دروس گذشته خود نسبت به مسائل نظری و انسانی غافل می گردند. ناگفته نماند که "انسانی" برای بسیاری از دانش آموزان ریاضی، تداعی گر، رشته ای است که بچه های ضعیف و درس نخوان ها به آن پناه برده اند. با چنین نگاهی به انسانی، معمار نگاه جامع خود را که در ذات رشته، وجود دارد را از دست می دهد و ممکن است در چنین وضعیتی، درگیر مسائل سطحی معماری مثل مدگرایی گردد.

سال های ابتدایی در دانشگاه، از آن اوقاتی است که کم ترین توجه به مطالب نظری داده می شود. به قول آنتونیادس:
بیش تر دانشکده ها در ابتدا دانشجویان خود را با راهبرد محسوس (هندسه، مصالح،  نظام های تناسب، تمرین هایی درباره ریتم) آشنا می کنند. این مسلما سنتی ارزشمند است... اما در عین حال معتقدم که اگر دانشجویان به جای این که سال ها در انتظار معنای طراحی باشند، به موقع با مباحث نظری آن آشنا شود، به طور حتم برنامه ی کار طراحی شان غنا خواهد یافت.
و اساتیدی هستند که از سهل انگاری دانشجویان کارشناسی سوء استفاده کرده و صرفا مباحث نظری را به دانشجو تحمیل می کنند، بدون آن که شیرینی آن را به دانشجویان بچشانند. به قول محمد احمدی نژاد، کرکسیون های دانشجویان ایران، آن چنان شده که در طرح های پایانی دانشجویان، تنها گونه های مختلف ارائه ی ایده ی استاد هستند تا ایده های گوناگون از یک موضوع و سهم دانشجو از طرحش، به نمره ای که گرفته خلاصه می شود.
نکته دیگر آن که نظرات بسیار است و نظریه ها اندک. نظریه های عملی هم کم تر!
به قول یکی از ضرب المثل های محلی استان فارس: "همه ی مردم اوستا معمار و آخوند هستن! بعضا نظرات، جای نظریه ها را می گیرد و دانشجویان را از خواندن چنین مطالبی ناامید می کند.




و شاید آخرین دلیل مخالفان ، آن باشد که مطالب نظری، موهوم تئوریک و غیرکاربردی است. و در پاسخ باید چنین گفت:
- مباحث نظری، برای شکل گیری و جهت دهی به مغز کاربرد دارد و بیش تر از آن هم نباید از آن انتظار داشت. وظیفه ی اصلی فلاسفه و نظریه پردازان نیز همین است، آن ها باید با نخبه های جامعه و دانشجویان معماری- یعنی من و شما-  در ارتباط بوده و برای مرحله ی صفرم طراحی، معمار را آماده کنند. قطعا هدف از مطالعه ی مطالب نظری، اعتلای فکر طراح است و اگر در حد مطالب انتزاعی گیر کنیم، شبه فیلسوف هستیم و نه معمار!
-در مباحث نظری عوامل متعددی وجود دارد و اساسا بعید می نماید که در مدتی کوتاه یک جریان و تفکر را شکل و آن را ترویج داد. باید صبر داشت تا آن شکوفا گردد و به ثمر بنشیند.

 چیزی که با وضعیت معماری عجولانه و بساز بفروش ما در تضاد است.