طوفانی ساحل فکرم

باد میزنه موج می خوره پشت پلکم

بگذریم

بهتره بشنویم

از گل که هر صبح سر می خوره رو گونه اش شبنم

شرمندم

چون من ترفندم

مث دلقک نی که لبخند بزنه رعیت به دردم

نمی دونم از من نپرس شیرینی یا تلخ هستی

دو دلم اصلاً هستی؟

به چی تشبیه می شی؟

آدم قبلی یا با سال تحویل می شی

گل رو می چینی یا به خاک کارت تشویق می دی

هان ؟ بپرس از رفیقاش

همون گل های فرش

که یه عمره زیر پا لِه می شن

از مرغ عشق های تجریش

که فقط رو دستای درویش

بت می گن من چه می دونم؟

چرا گرگ های اهلی نمی شن

و تو قفس نمی مونن؟

سگ ها مثل قناری ها نمی خونن

باور کن نمی دونم

خدا هست یا نه چرا زمین خونه ی آدم

ولی فقرا اسبابن

بپرس از مؤمنی که چشم به آسمون داره

ولی تو وقت عبادت سرش گرم نمی شه با ستاره 

می کنه خدا رو ستایش

نه اونم نمی دونم بیخیالش


باور کن نمی دونم چرا شهر پر تنهاس پس کوشن سر ها من نمی دونم


باور کن نمی دونم کافر سنگ می شه

یا دل مثل واژنِ خالی باشه تنگ می شه

ها حقیقت کدومه ها دروغه یا راسته

توقلبه یا لاپاس

قر بده واسه خدا بریزه رو سرت شاباش

کارِ خیر کن بگیری پاداش

بری بهشت یه داف فابریک و یه گونی حوری زاپاس

راستی تو بهشت هم پولی ان فرشته هاش

از جهنم بنویسی می سوزونن نوشته هات

تخمممممم فدایی فتیش شعر داره 

تو اقیانوس جوهر خودش رو ول داده

از زندگی بریدم بد بریدم که دیگه تنم نمی ره

سگ خورد وقتی هایده زنم نمی شه

آره بد بریدم و واسه اموات جک می گم

ولی هنوز سر پام پس جای شکری هست

 اَه نمی دونم چرا حرفام تو دهن نمی مونن

یا سر شب رو به سحر نمی دوزن

یا چرا جنگ رو برعکس نمی خونن

نمی دونم کسی ناظر این حوادث هست

یا فقط درگیر جمع آوری مفاسدن

راستی یه سوال از شما حاج آقا که چرا بی گناه زندونی و قصدتون چیه

نکنه چون اکسیژن باید سبز شه تو ریه و صرف خون می شه

حاجی در بهترین حالت سر تکون میده

حق بشون می دم چون اونم نه نمی دونم


باور کن نمی دونم چرا شهر پر تنهاس پس کوشن سر ها من نمی دونم


بنظر بهترین هجونامه از زمانه‌ی ماست

نمی‌دونم-فدایی