کنکورتان را داده اید و از 12 سال آموزش فارغ شده اید. به زودی موعد انتخابی بزرگ فرا می رسد. ما در این پست سعی می کنیم به عنوان دانشجویانی که فقط چند سال از شما بزرگ تریم، شما را راهنمایی کنیم. با ما همراه باشید...

مدت زمان تالیف: 120 دقیقه مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه

معماری اصلا چیست؟

آن چه مسلم است، این که معماری کردن یکی از نیاز های اصلی بشری است! سکوت و احساس امنیت، داشتن سرپناهی برای زنده ماندن که در طول تاریخ به تکامل رسیده است.

اما آن چه که معماری را جذاب می کند این است که می توان آن را به والاترین ارزش ها رساند. معماری را می توان هنرمندانه ساخت و همین است که این رشته را از دیگر برادرزاده هایش (رشته های دیگر مهندسی) جدا می کند.


مشاور مناسب؟

یک دانشجو یا فارغ التحصیل هم روحیه احتمالا بهترین گزینه برای مشاوره خواهد بود. البته به یکی اکتفا نکنید و در این مدت از هر کسی که می توانید مشورت بگیرید.


در «مقطع کارشناسی معماری» چه چیزی را فرا می گیریم؟

معماری دریایی است از فوت و فن های جدید، هنر مدرن و سنتی، رابطه ی با طبیعت و  انسان و انسان با انسان، گرافیک و نرم افزار، عکاسی و طراحی و ده ها مورد دیگر که کم کم با آن ها آشنا می شویم. آن چه که عملا در مقطع کارشناسی رخ می دهد، این است که شما مهارت ها و بعد حوزه ی مورد علاقه تان را در می یابید.


فرق معماری با عمران؟

آن قدر زیاد است که اگر بیش تر بدانید، این ها را مقایسه نمی کنید! به صورت خلاصه عمران محاسبات سازه ای است و معماری، هنر ساختمان سازی. یک معمار واقعی، در طرح هایش به روابط فضاها و اتاق ها، همانند روابط انسان ها نگاه می کند و با طبیعت اطراف ساختمان ارتباط می گیرد و در نهایت -اگر خبره باشد- یک شاهکار هنری خلق می کند. در واقعیت نیز مهندسین معمار، پروژه را بر روی نقشه ارائه خواهند داد و این مهندسین عمران و سازه و تاسیسات هستند که معماران را در انتخاب سازه و روابط ستون ها و ... کمک خواهند کرد. بنابراین مراقب باشید که واقعا علاقه ی شما به کدام سوست.

یکی از بهترین راه ها، آن است که واحد های دانشگاهی عمران و معماری را کنار هم بگذارید و از یک دانشجو بخواهید که آن ها را برایتان توضیح دهد تا واقعا متوجه تفاوت شوید! بسیار جالب است که بدانید در برخی از دانشگاه ها (مثل دانشگاه تهران) حتی واحد «ریاضی 1» نیز برای معماری ارائه نمی شود.


وضعیت بازار کار؟

چند سالی است که رشته های مرتبط به ساختمان ضعیف و مریض شده اند! آن هم در کشوری که تا پیش از این 50% از بازار سرمایه کشور در آن گردش داشت. از طرفی، آمار بسیار بالای دانشجویان معماری ( هر یک نفر از 34 نفر از دانشجویان کل کشور) وضعیت نابسامانی را برای فارغ التحصیلان این رشته به وجود آورده.

وقتی بازار کار رشته ای خراب است، باید انرژی و خلاقیت بیش تری گذاشت تا توانایی های خودتان را عرضه کنید. پس مهم ترین کار این است که با خود خلوت کنید و ببینید که آیا واقعا حاضرید وقت و انرژی زیادی را صرف معماری کنید؟


آیا روحیه ی معمار شدن دارید؟

معماری آن قدر وقت شما را می خورد که شاید بتوان آن را یک لایف استایل نامید! ممکن است شب های بسیاری را برای به پایان رساندن طرح هایتان نخوابید. ممکن است در تاکسی و یا قبل از خواب، به فکرشان بیفتید و لازم باشد چیزی بنویسید. دلیلش آن است که معماری با خود خود شما پیوند می خورد: از خلاقیتتان گرفته تا روحیه ی هنری و منطق و تفکراتتان...

خیلی عجیب نیست که الان اطلاعات کمی از معماری داشته باشید و حتی اسم دو معمار بزرگ را ندانید! ولی اگر به نقاشی یا خطاطی علاقه مندید و یا حتی اطرافیانتان صرفا شما را آدم «خلاقی» می شناسند، نشانه های خوبی است! معماری دریای بزرگی است که طیف گسترده ای از روحیه ها را در بر می گیرد


یک معمار، در نهایت چه کاره می شود؟

احتمالا در یک شرکت مشاور مشغول به کار خواهید شد.به این معنا که کارفرما (کسی که مالک زمین است) برای ایجاد طرحی به شرکت شما می آید و شرکت شما موظف خواهد شد تا نقشه های آن را طراحی کنید. شاید هم به عنوان پیمان کار (شرکتی که مسئول ساخت و تبدیل نقشه ها به واقعیت است) فعالیت کنید.

البته بسیارند کسانی که پس از گذراندن کارشناسی معماری متوجه علایق واقعی خود شده و به فعالیت های هنری دیگری مشغول خواهند شد. این هم ممکن است که برای ادامه تحصیل و هیئت علمی شدن تلاش کنید و بیش تر به فعالیت های پژوهشی بپردازید.


و اگر از معمار شدنتان مطمئنید بخوانید:

چگونه معمار موفق شویم؟

خواه ناخواه معماری، همانند همه ی چیزهای نو، پس از مدتی برایتان تکراری می شود. اما ممکن است در معماری این حس تشدید شود و احساس دلزدگی پیدا کنید. چون هر ترم واحد های عملی بسیاری را می گذرانید و این گونه تربیت می شوید که باید هر ترم پروژه هایتان را به سرانجام برسانید. اساسا شما «محصول محور» می شوید و اصلا «فرآیند محور» نخواهید بود.

بنابراین ممکن است که مسیر کلی تان را فراموش کنید و از این تکرار پروژه ها، اصل را از یاد ببرید. بنابراین ضروری است که دغدغه هایی مهم تر داشته باشید. شاید دغدغه هایی آرمانی، فرهنگی یا دینی و برای اصلاح کل جهان! دغدغه هایی که با برنامه های دیگر، مثل مطالعه منظم و یا برنامه های متناوب دیگر همواره تقویت و پس از مدتی واقع گرایانه شوند.

همت بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به جایی رسیده اند