یاداشت دکتر علی اصغر مصلح، استاد فلسفه در دانشگاه علامه طباطبایی بر نمایشگاه عکس ‹خانه ای که در آن دوستت دارم ›:

“خانه” بیش از هر واژه دیگر با “وطن” خویشاوند است. به همین جهت “حقیقت” در اغلب فرهنگها در دو صورت “وطن” یا “خانه” تمثّل یافته است. خانه در کلام بسیاری از بزرگان فرهنگها، تمثّل حقیقت است و جستجوی “خانه”، جستجوی “حقیقت” بوده. مهمترین گمشدۀ آدمی در همه دوران خانه بوده و در هر فرهنگی به گونه ای، رسیدنِ به خانه‌ای قصد شده است. خانه‌ها و وطن‌ها گاه آرمان‌شهرهایی بوده که آدمی با تصورِ سکنی گزیدن در آن آرامش می‌یافته است. از مدینه فاضله افلاطون تا نیروانای هندیان و شهرخدای آگوستین هر کدام به گونه ای، خانه‌ای برای جستجو بوده‌اند.

با تفکر مدرن تصور خانه، به خانۀ رویِ زمین و در شهر تبدیل شد و خانه‌ها  و وطن‌های مألوفِ متفکران و شاعران مدرن در متن تاریخ یا زندگی روزمره فرود آمد. اما با نیچه هرگونه “خانۀ حقیقت” مورد پرسش قرار گرفت و واژگون شد. نیهیلیسمِ نیچه واژگونی خانه‌هایی است که انسان در طول تاریخ درصدد یافتن آنها بوده. به همین جهت است که هیدگر تعبیر بی‌خانمانی را به گونه ای به جای نهیلیسم بکار می‌برد.

در زمان معاصر، ما با دوگانۀ ویژه‌ای روبرو هستیم: “واژگونی خانه” یا “امید به بازگشت به دورانی که خانه جستجوکردنی بود”. نیچه به هنر و بازآفرینی “خانه” دعوت می‌کند. اما هیدگر با توصیفِ روزگار “دیگر نه و نه هنوز” زمانه را زمانۀ انتظار یافته است. در تمام این کوششها، موضوع خانه و وطن است. مسئلۀ زمانِ ما تنها جستجوی خانه نیست؛ پرسش از امکانِ خانه‌داری است. آیا اساساً خانه ای هست که انسان در آن سکنی گزیند یا خیر؟ به همین جهت است اگر در گذشته تراژدی آدمی، گم کردن خانه و جستجوی آن بود، تراژدیِ امروز، رویارو شدن با اصل پرسشِ وجود خانه است. نسبت انسان با “خانه”، آئینه‌ای برای درک تاریخِ تراژدیِ زیستن آدمی است.

تعابیری چون “خانه ای که در آن دوستت دارم” نشانه هایی از بازگشت به جانمایه تراژدیهای گذشته و بویی از رویارویی با اصلِ پرسشِ “امکانِ وجود خانه” را در خود دارد.


منبع: مدرسه هنر‌های معاصر