-

یکی از دوستانم به من گیر داده بود که هدف غایی انسان از خلقت چیه و مگه می شه آدمی در پی اش نباشه. می خواستم ناراحتش نکنم... ولی واقعا میشه. .

دوستم به دنبال این بود که در این دوران پر تلاطم راهی رو برای جهانیان باز کنه و جامعه رو از ضلالت نجات بده. متوجه نمی شد پاسخم رو... برادرم، وقتی کم کم فکر کردن رو فراموش کنیم چی؟


گیرم شما بهترین چیز رو داشته باشی. من که ترجیح می دم توی انباری قایمش کنم تا این که به مردم نشون بدم و باهاش عکس یادگاری بگیرن.


دوستم متوجه نبود که این دوره زمونه مردم از هر چیزی خوششون میاد. به شرطی که خوش عکس باشه. چه یک جعبه ی با کلاس سیگار باشه و یا پلاسکوی درحال فروریختن... دوستم متوجه نبود که این دوره زمونه مردم قبا رو با کلاه شاپو و شلوار لی هم می تونن بپوشن تا لایک بیش تری بگیرن. دوستم متوجه نبود که اگه اون حقیقتا رو وارد این دریا کنیم، اونا هم میان و یه تیکه از این بازی می شن.


می شه قصه ی مولانا و مدونا دیگه! بانو از اشعار مولانا استفاده کرد. ولی برای چی؟


آخر از همه جا داره یادی کنم از خوبیای اینستا که در طول سه چهار سال به طرز معجزه آسایی سواد تصویری مردم رو بالا برده! ایشالا مردم چشمشون کم کم عادت می کنه که چیزای بد رو نبینن. خدا رو چه دیدید؟ شاید اون قدر قضیه جدی شه که توی خونه های زشتی که می سازیم هم نیان. به شرطی که تا اون موقع فکر کردن رو فراموش نکرده باشن!