مشکلی با این مساله ندارم. اما یکی از نکات جالب این بود که در دوره‌ی پیشن انجمن ۷ عضو مرکزی پسر بودند. و در این دوره ۴ پسر و ۳ دختر.(قرار بود 5 به ۲ باشیم که خداراشکر نشد.) اما جالب آن جاست که نسبت پسر به دختر در شورای عمومی انجمن بیش از1 به 3 است. اما چرا وقتی که بحث انتخابات و مدیریت این شورا و انجمن پیش می‌آید خانم‌ها کم‌تر پیش‌قدم می‌شوند؟ آیا دخترها مدیریت را دوست ندارند آن قدری که پسرها دوست دارند؟ آیا پسرها تشنه‌ی قدرتند؟ آیا اقتضاء طبیعی است؟ آیا کم‌بینی زنان جامعه‌ی ماست؟ چرا که اگر صرفا بحث شایسته سالاری بود، مطمئنا سهم دخترها از شورای مرکزی باید بیش تر از این می‌شد.

بحث جالب‌تر این که حال با این مقوله خارجی ها با ما چه می‌کنند؟ می‌گذارند به حساب حکومت و معذالک... درست که کل مجمع تشخیص مصلحت این نظام مرد هستند! اما حقیقتا من این مساله را در دانشگاه تهران و در بافت انجمنی که هیچگونه فشاری بر اعضای آن نیست کاملا درک کرده‌ام. بنابراین حق بدهید که مساله در بعد کلان هم ابتدا فرهنگی است تا سیاسی.

اگر این را بپذیریم راه حلمان به جای فحش دادن به حکومت یا تحریم خارج‌یها اصلاح فرهنگی می‌شود. و فاصله‌ی این دو رویکرد هم گویی آن‌قدری است: که میان ماه من تا ماه گردون- تفاوت از زمین تا آسمان است

رویکردی که من دنبال می‌کنم این است که سعی کنیم به اعضای فعال بدون نگاه جنسیتی تریبون بدهیم تا از این طریق اعتماد به نفس بگیرند. این چنین شاید اگر بخاطر پیش نگاه‌های فرهنگی و اجتماعی، از قضا دختر بودند اعتماد به نفس بیش‌تری کسب کنند و موانع ذهنی خویش را بشکنند...