انتظار روانشناسانه سخن گفتن از من نیست. برای همین این چند خط را عوامانه می‌نویسم:
یکی از برخورد‌های روانشناسانه مبتنی بر آن است که در کودکی چه بر شما گذشته تا رفتار شما را تحلیل کنند. یعنی برای ریشه‌یابی مشکلات روانی شما، به خاطرات و سرگذشت شما حتی به خردسالی بازمی‌گردند. یکی از مسائلی که سخت ذهن مرا مشغول کرده این‌که آیا رفتارهای ناامیدانه و پوچ گرایانه ی جوانان ما حاصل همان جو الکی شاد خردسالی نیست؟ البته کودکان به محبت نیاز دارند، تفریح می‌کنند، محبت بیش‌تری می‌خواهند و بیش‌تر می‌خندند. ولی اگر کودک امروزی را کودکی خودمان و حتی توصیفات کودکی پدر و مادرمان مقایسه کنیم، آیا این متوجه این عنصر «الکی شادی» نمی شوید؟
 نگران آینده ترانم هستم :(