معمار بیست

پاره نوشته‌های یک دانشجو

۱۱۰ مطلب با موضوع «چرک‌نویس» ثبت شده است

قدرت ایمان

باید بدانی که چقدر قدرتمندی که بعد با طاعت و بندگی متوجه قدرت ایمان خود شویم. متشرعین باید بدانند که حرام چیست و از چه‌ چیزهای مهمی دست‌کشیده اند! «قتل نفس» از اعمالی است که در زمره قدرت الهی است و برای مردم حرام شده. قاتل بسیار قدرتمند است و قوی‌تر از او مومنی است که برای ایمانش از این اعمال قدرت دست بکشد.

۰ نظر

انجمن‌طور: در اهمیت سفر

برای فهم ریشه ها باید از ریش سفیدها شنید. مدت ها در تعریف انجمن دچار ابهام بودم که اگر چیز مهمی است چرا بدست دانشجویان کم تجربه ای چون من می افتد و اگر چیز کم اهمیتی است چرا از قدرت اجرایی برخوردار است؟ تناقضی که حل نشد تا آن که در گفت‌وگوهایی با دکتر صمیم معنایش را به من فهمیدم. انجمن خیلی چیزهاست و این اواخر برای من تمرین ساخت یک سبک زندگی شده. مردم در پیچ و خم اعتقادات و اندیشه ها آویزان اند و برای برون رفت از آن به دنبال چنگ آویزها می گردند که گاه این گزینه‌ها در یک سوی از افراط یا تفریط است. جامعه‌ی ما محتاج ساختارگرایی اجتماعی و تجربه و کار جمعی است. مدعا و آرزوی من این است که ای کاش سازمان های مردم نهاد -که برادران بزرگ انجمن حساب می شوند- مجال می یافتند تا نیمی از مشکلات مردم را حل کنند! اما NGO ها خیلی زود بازیچه شدند و نهاد بالاسرشان -مانند انجمن‌ها- دانشگاه نبود و بازیچه‌ی سیاست شدند و بخاطر اقتدارگرایی حاکمان قدرت چندانی ندارند. بدین ترتیب NGO ها نابود شدند و انجمن ها برای ما دانشجویان که سازمان‌های مردم‌نهاد کم‌تر دیده‌ایم عجیب شد.

اما از خودمان بگویم، انجمن فراگرفت که بین خوب و بد و قانونی یا غیر قانونی تفاوت است. کلیشه های قانونی را کنار زد و یاد گرفت؛ مشورت گرفت و درآمد پیدا کرد. ده ها سعی و خطا کرد و اعتماد به نفس یافت. حالا که به آخرین قدم و یا آغاز کار -یعنی تمرین ساخت یک سبک زندگی- نزدیک شدیم هرگز نمی ترسم و سفر که نخستین، نمادین ترین و سازنده ترین نشانه ی یک سبک زندگی معمارانه است را پیگیری می کنیم. در صورت اجرایی شدنش یا سفری پربار است و یا پرحاشیه؛ اگر پربار شد، امید است که سنت شود و یا به آمال ادوار بعدی انجمن تبدیل شود. اما اگر پر حاشیه شد، شاید به‌ این نتیجه برسم که دیر شده و جریان تحمیق‌کننده‌ی فرهنگی سبک زندگی را تغییر داده و دانشجویان معماری، تکه‌ی گم‌شده‌ی سبک زندگی خویش را به فراموشی سپرده باشند. امیدوارم که این‌چنین نباشد!

۰ نظر

از دوراهی‌های زندگی: هدف یا مسیر؟

قطعا هر دو!

اما مساله از وقتی قابل تامل است که این دو در برابر یکدیگر صف‌آرایی کنند. فرض کنید سرمربی یک تیم فوتبالید. هدف در هر بازی فقط یک چیز است و آن‌هم پیروزی است! اما به چه قیمتی؟

یک بازی سالم و بدون حاشیه؟

یا زیر پا گذاشتن بازی جوان‌مردانه؟

و یا حتی رشوه ...؟

تاریخ لحظاتی از این تقابل‌ها را به تصویر می‌کشد؛ امام علی(ع) بخاطر یک دروغ نگفتن، برای سال‌ها خلافت پس از پیامبر را از دست داد و مسیر یک امت تغییر یافت. دروغ برای امام علی (ع) دروغ است و دروغ مصلحتی وجود ندارد؛ دروغ مصلحتی یکی از میان‌برهایی که ما کشفش کرده‌ایم تا هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را! چقدر زیباست که حضرت امیر می‌فرماید: «به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم و هفت آسمان را به من دهند تا خدا را معصیت کنم -حتی به اندازۀ ربودن پوست جو از دهان یک مورچه- چنین نخواهم کرد.» او هیچ‌گاه بخاطر هدف مسیری غیر از مسیر حق را انتخاب نکرد. ما هم در طول زندگی اگر به مسیری درست قائل باشیم، با میان‌برهای بسیاری روبرو خواهیم شد که بسیاری از ما را از مسیر حق دور می‌کند. مگر می‌شود مسیری غیر از یگانه راه حقیقت پیمود و به حقیقت رسید؟ البته به این قائلم که مسیر رسیدن به حقیقت برای هر انسانی با دیگری متفاوت است؛ ولی در مقیاس یک نفر، راه درست، تنها یکی است. اصلا بیایید تا این دوگانگی مسیر یا هدف را حل و فصل کنیم. زندگی آدمی همچون مسیری است که هر روز در آن بازنگری می‌کنیم. اصلا خبری از هدف نیست. هدف آن‌چیزی است که در ذهن خودمان می‌پرورانیم و گاهی فراموش می‌کنیم که آن چیز انتزاعی، تنها و فقط زاییده‌ی تخیلات ماست. هدف، در نهایت یا قسمتی از مسیر می‌شود و یا قابی از یک سری فعالیت‌هایی که در مسیر صورت داده‌ایم. زندگی از جنس مسیر است و تنها راه ما طی همین مسیر است. من که می‌گویم بهشت هم این‌چنین است؛ اگر در وصف بهشت به درخت و رود و حوری اشاره شده، برای آن‌ است که نوعی زندگی کردن ایده‌آل را به تصویر بکشد. جهنم هم شاید به‌واقع یک مکان نباشد و شاید تصویری است از مسیری پر از درد و اشتباه...

۱ نظر

جا افتادگان

اون‌قدر جا افتاده که فاسد شده: خلاصه‌ای از مشکلات سازمانی ما

۱ نظر

در مقوله ساده‌دلی

داشتم واسه خودم آهنگ رپ گوش می‌دادم که یهو یکی برگشت گفت کلا شما هایی که این‌جور آهنگا رو گوش می دید ساده اید! البته رپی رو می‌گفت که جنبه‌ی اجتماعی داره...

من حرفش رو ادامه می دم:

بله ساده‌ایم. ساده فکر می‌کنیم. چون همچنان برای اصلاح می‌کوشیم! اساسا ما در این دوره زمانه‌ی انفعال ساده تلقی می‌شیم. چون همچنان بفکر حرکت هستیم. حرکت در دنیای امروزی معنایی نداره؛ بجز این‌که به سود شخصی منتهی بشه. جدا از ما رپ دوست‌ها، می‌تونم بچه‌های سیاسیا رو نام ببرم که برای اصلاح جامعه سعی می‌کنن از احزابشون حمایت کنن و یه نیمچه ایدئولوژی برای خودشون دست و پا کردند. جدا از اینا، بچه مذهبیا رو می‌تونم نام ببرم که همچنان در این دوره زمونه برای یک چیز ماورائی حاضرن قیمت یا سختی‌ای رو به جون و دل بپذیرند. متاسفانه پیچیدگی -در این دوره و با معنای جدیدی که گرفته- خیلی ساده شده. مشکل این‌جاست!

من ساده‌ام و به‌چنین سادگی‌ای افتخار می‌کنم!

۲ نظر

سِحر

بارها شده که سخنان هیتلر را شنیده باشم و ناخودآگاه اشک از چشمانم روان شده باشد، بدون آنکه بفهمم چه می‌گوید. آن‌ها که می‌فهمیدند چرا مسحور نشوند؟

۰ نظر

امید‌های فرزندی از زمانه‌ای دیگر!

دیروز هم یکی به من گفت که من تفکرات یک آدم دهه شصتی را دارم تا یک دهه هفتادی! نمی‌دانم! گفته دیگر... هرچند اساسا این پدیده‌ای مرسوم است. بنظرم این مساله چندان مهم نیست و مهم‌تر آن است که به آن چه که می‌خواهیم برسیم. گاندی جمله‌ای دارد که پدر بشدت به آن علاقه‌مند است:

!Be the change you want to see in the world

تغییری باش که می‌خواهی در دنیا ببینی!

من دنیای فعلی و زمانه‌اش را تغییر خواهم داد تا به آن‌چه که باید ببینم شبیه‌تر شود!

۰ نظر

دل‌نوشته: کاری کنیم!!

بخدا کسی تو این مملکت کار نمی‌کنه! همه‌مون اداشو در میاریم. بعضی وقتا می‌گم ژاپن از خاک بلند شد و شد ژاپن؛ آلمان از خاک بلند شد و شد آلمان؛ ایرانم شاید باید اول به‌خاک بیفته و بعد از خاک بلند شه؛ تا نفت و آبمون تموم نشه بعید می‌دونم تغییری پدید بیاد؛ مردم خیلی راحت در حال نقد هستند و همین موجب می‌شه که به خودشون تکونی ندن! مسئولین که نهایتا یا نشست شرکت می‌کنند یا برنامه‌هایی می‌زنن که جنبه‌ی مقطعی داره. شغل نیمی از مردم دلالی شده و توی سوپری و مغازه‌ها مشغولند. حالا تهرانو نگاه نکنید که خدمات جذابی داره؛ به شهرستان‌ها برید و جوونای اون جا رو ببینید تا دق کنید!  یک عده مصرف گرا دور هم جمع شدیم و هنرهای قبلیمونو فراموش کردیم و فقط بازارگرمی می‌کنیم. این وسط بوی نفته که زیر کل این تجملات خودشو نشون می‌ده. کسی بفکر تولید نیست. ما دانشجوها رو هم که قربونمون برم؛ قربون آینده سازان مملکت برم...

۲ نظر

انجمن‌طور: نقد وارد است؟

واقعا چگونه می‌توانیم به همین راحتی بر فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی و امثالهم نقد وارد کنیم؟

هرچه فکر می‌کنم آن‌قدر ابعاد مختلف و عوامل تاثیرگذار مختلف بسیار است که می‌ترسم شاید دیگر جرئت نقد کردن نداشته باشم؛ حداکثر شاید سوال بپرسم. حتی همیشه انتظار جواب هم ندارم! می‌دانید، بعضی وقت‌ها حتی نمی‌توان خیلی چیزها را توضیح داد و پاسخی به سوالاتمان هم نیابیم...

۰ نظر

دلنوشته: عرفان یعنی

عرفان یعنی زنت عاشقت باشه بچه‌هات برات بمیرن

عرفان یعنی شوهرت عاشقت باشه غیر تو کسی رو نبینه

عرفان یعنی همسایه‌ات ازت راضی باشه کسی ازت آزار نبینه

مردم از زبونت نترسن. بدرد مردم بخوری...


حسن آقامیری

۰ نظر