خاک بر سر کسانی که الان مسئولیت دارند و برای تمدید مسئولیت یا ارتقای مسئولیت در آینده، مصلحت اندیشی نمیکنند. (تکراری) اینها حتی از کسانی که برای رزومه در انجمن عضو میشوند، دون ترند.
خاک بر سر کسانی که الان مسئولیت دارند و برای تمدید مسئولیت یا ارتقای مسئولیت در آینده، مصلحت اندیشی نمیکنند. (تکراری) اینها حتی از کسانی که برای رزومه در انجمن عضو میشوند، دون ترند.
در جامعهی بلبشو قانون، بند، مجوز، شورا، رییس، مدیر و در کل بوروکراسی اداری چیزی جز وسیلهی ارعاب نیست! یعنی نگاه پیشزمینهی مردم به این مقوله چنین است. برای مثال، شاید شما هم رانندگانی را در جادهها دیده باشید که برای جلوگیری از جریمه شدن شما و خبر دادن از حضور پلیس چراغ میزنند.
ما معنای قانون را نمیدانیم و از قانون سر در نمیآوریم.
بارها شده که قوانین و آییننامهها را به اشتراک گذاشتهام و دریغ از یک نفر که حتی شاید آن را باز کرده باشد. بدین صورت قانون یا وسیلهی سوء استفاده و بندبازی میشود و یا انسانها را خطکشی میکند و یا در بیشترین حالت متقلب و رشوهگیر بار میآورد.
یه بابایی میشناسم معاون دانشگاه هست...
نه دانشکدهها...
نه پردیسها...
دانشگاه!
هر سوال ریز و فنی راجع به مسائل زیر مجموعه اش داشته باشیم رو خودش توی تلگرام جواب میده.
خب اینجور انسانها رو باید کشت و بعد عزل کرد! یعنی حتی چون عزل شدن چند روز وقت میبره باید زودتر اقدام کرد...
پ.ن: بعضی آدمها با راهی که برای زندگیشون انتخاب کردهاند، خودشون برای خودشون روی زمین جهنم درست میکنند!
«سیر حکمت در اروپا»ی فروغی را میتوان یکی از ابواب ورود به فلسفهی غرب دانست و به همت این نویسنده آثار بسیاری مدون، ترجمه یا تصحیح گردید. اما آنچه که فروغی را به شخصیتی ویژه تعالی میدهد توان اجرایی و مدیریتی او در مناصب حکومتی است. فروغی به معنای واقعی از آن شخصیتهایی است که ایران محتاج آنهاست. ایران، متفکر بسیار دارد و همچنین آدمهایی که کار بلدند و متفکر نیستند. اما جمع کردن اضداد کار هرکسی نیست.
اتفاقا این جوان در تصویر در انتها بهترین پیشنهاد را میدهد. باید در کنار مدیر قبلی نشست و آموخت تا از صفر شروع نکرد. میدانید چرا نمیپذیرند؟
- شاید دیکتاتورند و دیکتاتور چشم دیدن کسی را ندارد تا نظر دهد.
- شاید فساد دارند و بالطبع نگران فاش شدن فسادها هستند.
- شاید ترس پیری آنها را فرا گرفته تا آب از آب تکان نخورد و اسیر عادتهای همیشگی زندگی خستهکننده شدهاند.
- شاید بدبین اند و زندگی آنقدر طعمهای تلخ به آنها چشانده که دیگر چیزی برایشان قابل اعتماد نیست.
-...
توی انجمن علمی زپرتو و کوچولومون که کل دورهاش ۱.۵ سال هست فهمیدیم که برای استمرار ایدهها و اندیشههاش باید از ۳ ماه مونده به انتهای دورهاش جوون گرایی کنیم. بعنوان یک پیرمرد در اون منصبم باید بگم که جوون گرایی اتفاقا خیییییلی هم شیرینه. این که ببینی یه عده دارن مسیری که تو قبلا تجربه کردی رو طی میکنن و اتفاقا بهتر و با ایدههای نو ادامهاش میدهند.
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
یک پدربزرگ خوب کسیه که پیش از مرگش ثروتش رو تقسیم کنه.
یک پادشاه خوب کسیه که پیش از پایان حکومتش، قدرت رو تقسیم کنه
و شاهزادهها رو برای حکومت کردن آموزش بده
برای یک پادشاه خوب، دستاوردهای حکومت شاهزادهها شیرین تر از حکومت خودشه
درست مثل شیرینی احساس یک مادربزرگ پیر از ثمرهی درختی که کاشته
مادربزرگی که زیاد یاد مرگ میافته...
والله آنقدر اسم دانشگاهمان بزرگ است که گاه در ارتباط با دیگر انجمن ها شرمنده میشوم.
آخر چرا باید اینچنین باشد؟
چرا باید اتحادیهی انجمن های علمی معماری کل ایران، وقتی که یک دبیر نالایق از دانشگاه تهران را میبیند به او رای دهد و وی را در شورای مرکزی عضو کند؟
و بعد یک سال جور این اشتباه را بکشد، در حالی که آن شخص اسمی بزرگ تر از پیش را حمل کند و در میدان خودستایی بتازد؟
تا این چنین شود، اسمها بزرگ و بزرگ تر، سوادها کم تر و افراد منفعل تر خواهند شد.
این را هم کنار باقی مشکلات فرهنگیمان بگذارید...