(در ادامهی این پست) اگر خودآگاهانه بدنبال کنترل بدبینیها نباشیم، هرچه بیشتر بدانیم و بفهمیم بدبینی ما بیشتر میشود. چرا که در هر فعالیتی ابتدا پوستهی زیبا و محصول نهایی دیده میشود. اما سختیها، بدبختیها و اصطحلاک درون یک کار دیده نمیشود.
از یاد نمیبرم، در یکی از جلسات جمعی، اعضای کارکشتهی شورای مرکزی چگونه اعضای تازه نفس انجمن را ناامید کردهبودند و حتی ایدههایشان را هم بصورت خیلی تند نقد میکردند!
نمیخواهم بگویم مقصرند، اما باید خودشان را جای آنها میگذاشتند. همان روزها که همانند کودکان نوپا، بدنبال قصر پریان و اسبهای تکشاخ و با آرزوهای فانتزی بودند و چیزی از واقعیات سر در نمیآورند. بعلاوه بعضی هم برای واقعبین بودن اصرار زیادی دارند و بههمین دلیل خود را به بدبینی میزنند :)