بنظر، مشکل معماری ما نه بخاطر معماران ضعیف و نه تکنیکی است که در وهلهی اول در مبانی شناختی میلنگیم. اندیشمندان میاندیشند و تلاشی برای ترجمهی اندیشهها به صورت معماری صورت نمیگیرد. متفکرانمان میبافند و بهفکر عملگرایی نیستند؛ ما نیز فاز اول طرحهایمان -یعنی بخش مطالعات را- رسما به سخره گرفتهایم!
این مشکل دیگر حکومتی نیست! که دقیقا به تکتک ما بر میگردد و تا این را نپذیریم چیزی تغییر نمیکند. در طول این چندماه، به زعم من مهمترین رویدادهایی که در انجمن علمی بهوقوع پیوست، حلقههای نظری، چهارشنبهچتها و یا فرصتهای گفتوگویی بود که پدید میآمد تا شاید فاصلههای نامرئی سالپایینی-سالبالایی، لیسانس-ارشد و یا دانشجو-متخصص را کوتاه کرده و آن کمروییهای نابجا را کمرنگ تر کند و در نهایت تمرینی برای «هماندیشی» باشد.