معمار بیست

پاره نوشته‌های یک دانشجو

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

انجمنطور6: حق حاکم بر مردم

به مناسبت پیروزی حسن روحانی
 

از ویژگی های جهان سومی بودن و خزیدن به سمت پیش رفته شدن اینه که به خاطر شیرینی مساله، از حقوق خودت نسبت به حاکم آگاه باشی و چون موسم انتخابات می رسه به دنبال وعده های نامزد ها باشی. فهم بالاتر وقتی حاصل می شه که از حقوق حاکم نسبت به خودت آگاه باشی و سعی کنی اون رو به جا بیاوری. نه این که حکامت رو مثل تمام حاکمان سده ی اخیر ایران داغون کنی! چقدر زیباست که اسلام یکی از حقوق حاکم نسبت به مردم رو امر به معروف و نهی از منکر می دونه و البته این واجب رو در این ارتباط به مهم ترین درجه تشبیه می کنه.

یادمه وقتی توی یک انتخابات خیلی کوچک تر از ریاست جمهوری -انتخابات انجمن علمی- انتخاب شدم، دیدم که موسم انتخابات بسیار پر هیجان بود و حامیان بسیاری داشتم. ولی وقتی انتخاب شدم تنهای تنها بودم. قهرمان پروری از مشخصه های بارز ایرانیان هست. قهرمان پروری که همان ابتدا بتت می کنند. یا بتی مصنوعی می مانی و یا خیلی سریع از آن بالا پرتت می کنند پایین و مصداق بارز فواره که بلند شود سرنگون شود  می شوی.

اگر صبر داشته باشی و چند سالی در آن مقام مقاومت کنی، تطمیع نشوی و به مردم نشان دهی که افتادنی نیستی، اسطوره می شوی! احتمالا بالاترین مقامی است که در جامعه ی ایران وجود دارد! مانند جایگاه سید خندان!

۰ نظر

انجمنطور ۵: ترکیب

خیلی خلاصه در کارهای گروهی دو نوع شخصیت یافت می شه. شجاع کله شق و محافظه کار و محتاط.

هر دو به شدت برای گروه نیازمندند که اگه همه از یک گونه باشه فاجعه به بار میاد.

۰ نظر

انجمنطور 4: صبر

خیلی عجیبه. صبر دوای خیلی چیزهاست. اون هم وقتی ببینی اکثر آدم ها برای کنار هم قرار گرفتن به یک سری مفاصل نیازمندن. مفصلایی که تنها شرط کارکردشون انعطافه و شرط تعادل و استواری سیستم همین انسان های صبوره.

۰ نظر

هنری که مردمی است را چنین باید

وقتی که مهران مدیری تحت فشار بود که طنزهایش بوی سیاست می دهد، این چنین توضیح داد:

توضیح دادن نشانه ی ضعفه. هرچه بیش تر توضیح می دی بیش تر بهتون فحش می دن و به یه جا می رسه که باید گریه کنی و و بعد که گریه می کنی بیش تر بهت فحش می دن و بیش تر بهت حمله می کنن...



پ.ن: به این کاری ندارم که مدیری واقعا نان به نرخ خور است یا نه. ولی اگر مصداق صحبتش را هنر و مخاطبینش را عوام بگیری، حرف بسیار متینی است. در موفقیت هنری مدیری شکی نیست.
۰ نظر

انجمنطور3: اپوزوسیون

فاز اپوزوسیون گرفتن راحته. ما هم یه دوره اپوزوسیون بودیم چون راهی برای ورود و اصلاح ساختار انجمن علمی نبود. ولی اگر راهی دیدید که می تونید ساختار رو درست کنید دست بجنبونید. یاد امام علی-علیه السلام- می افتم که بنده خدا توی اون چند ده سالی که خلیفه نبود، اون قدر در تصمیمات سیاسی کمک کرد که خلیفه دوم -که خداوند ان شاء الله راضی باشه ازش- چند ده بار گفته: «لولا علی لهلک عمر» (اگر علی نبود عمر هلاک می شد.)

سیاستم همینه. تا جایی که می شه اصلاح طلب هستم که آنارشیسم، جنگی است برای نابود کردن و نه به وجود آوردن. بارها من رو یاد انقلاب مصر می ندازه. مردم دیکتاتور رو می خواستن نابود کنند و شعار می دادن: «الشعب یرید اسقاط النظام» نظام سقوط کرد. ولی ای بابا. این اول بدبختیا بود. بعدش چی؟ مردم به جون هم افتادن و بعد چند وقت دوباره یه دیکتاتورطور اومد روی کار.

۰ نظر

انجمنطور2: ساختار

خیلی خوبه که آدم توی 20 سالگی بفهمه ساختار اداری و فرهنگی و اجتماعی ما چطور هست. این جوری متوجه می شی که خیلی از افراد به اصطلاح «موفق» ممکنه بوی تعفن بدن از نزدیک. به خاطر تن دادنشون به سیستم خراب.
۰ نظر

انجمنطور1: رای

اولین مشکل ما اینه که وقتی به نامزد و فرد مورد نظرمون رای می دیم خوشحال خوشحال می ریم می شینیم گوشه ی گود و منتظر تحولاتیم. نکن برادر. بلند شو! اتفاقا اون بنده خدا از الان نیاز به کمک داره. اسطورشم نکن. چون از پسش برنمیاد این طوری فواره چون بلند شود سرنگون شود.

۰ نظر

انجمنطور

انجمنطور گزارشی است از اتفاقاتی که در مدت دبیری انجمن علمی بر من گذشت و چه چیزهایی که دیدم و چه تجربه هایی که دارم
۰ نظر

شگفتی سازان 2017


میانه اسفندماه، برندگان مهم‌ ترین جایزه‌ی معماری اعلام شدند. جایزه‌ ای که برخی از نام‌آوران معماری به آن دست یافته و از طرفی برخی از بزرگ‌ترین مشاهیر هیچگاه به آن نایل نشده‌اند. مساله‌ای که نشان از رویکرد خاص مسابقه و داوران آن دارد. جایزه‌ای که از حیث جایگاه، به نوبل معماری مشهور است. امسال، داوران کسی را برنده اعلام کردند که از چند نظرموجب شگفتی منتقدین بود:

مدت تالیف یادداشت: 240 دقیقه - زمان مطالعه: 15 دقیقه

۰ نظر

تهران: استانداردهایی که ناهمسو با کیفیت


پدربزرگ من برای سال هاست که در شهرستانی در استان فارس زندگی می کند. جایی که در طول دهه های اخیر هم چون تهران و در مقیاسی کوچک تر توسعه یافته و روند روبه رشدی در افزایش وسعت و جمعیت داشته است. پدر بزرگ من در طول این مدت برای سال ها با این شهرستان خو گرفته. تفریحش پیداروی است و هر روز صبح مسافتی طولانی را برای رسیدن به بازار طی می کند. نان می خرد و عصر هم به منزل بزرگ و حیاط دار خود باز می گردد.
مدتی پیش پدربزرگ تصمیم گرفت تا برای دیدن ما نوه ها و فرزندانش، عازم سفری چند روزه به تهران شود. ابرشهری پرجمعیت و رنگارنگ، از این حیث که در هر ناحیه، کیفیت های فضایی متفاوتی را می توان ادراک کرد. اما مقصد او سعادت آباد بود، محله ای که حداقل عرفا جزو مناطق لوکس و بالاشهر حساب می شود. 
در طول این چند روز او از خانه ی بزرگ و با حیاط با صفایش دل کنده بود و در قالب زندگی آپارتمانی، در تلاش بودم تا در عوض این محرومیت، او را با فضاهای عمومی شهری چون پارک و مسجد نزدیک تر کنم تا از کمبودی که دچارش شده بود رهایی یابد.
اما چرا موفق نمی شدم؟
مدت تالیف پست: 120دقیقه، مدت خواندن پست: 10 دقیقه
۰ نظر