نگاهی به یک برنده مسابقه معمار
سن کاری بنده آن قدری نیست که اوایل دهه هشتاد را به یاد بیاورم! زمانی که اولین ادوار جایزه معمار شروع شد و از میان کارهای اجرا شده در هر سال ، تعدادی پروژه برگزیده می شد. از شواهد و قرائن بر می آید که چنین جایزه ای از همان ابتدا جایگاه مهمی پیدا کرده و در جریان معماری ایرانی متاخر تاثیر گذار بوده. به خصوص که نسلی نو می بایست خود را در قالبی اثبات می کرد.
تصویر1: شاید اهمیت مسابقه معمار آن قدر بوده که در سلسله نشست های قطب ( نشست دوم، سال های 80 تا 85) موضوع حول جایزه معمار بچرخد.
از وجوه دیگر اثرات جانبی مسابقه معمار نیز جالب توجه است: آقای ناصر نصیر آن گونه می گوید که جایزه معمار هدف خیلی از دانشجویان معماری شده. چنین حرفی را می توان در حرف های آقای محمد زاده – یکی از اعضای شورای همکاران مجله معمار- نیز چنین یافت که پیروی از آثار برگزیده را یکی از مشکلات وارد بر مسابقه معمار می دانند. این طور می توان برداشت کرد که "معمار" با برگزیده کردن آثار، به جوانان و نسل نو، جهت داده است.
پانزدهمین دوره نیز برگزار شد و برندگان آن معرفی گشتند. ( برای آشنایی بیش تر، به دوماه نامه آذر و دی مجله معمار رجوع کنید.) در این دوره از پروژه هایی که مدارک خود را ارائه کرده بودند، راه یافتگان به مرحله نیمه نهایی به تفکیک چهار گروه مسکونی آپارتمانی، مسکونی تک واحدی، عمومی و بازسازی انتخاب شدند و در مرحله نهایی نیز بار دیگر مدارک بیش تری از پروژه ارائه دادند. داوری آثار توسط پنج نفر صورت گرفت که هر شخص، در هر گروه، سه اثر برگزیده خود را به ترتیب مشخص می کرد و نتایج نهایی بر اساس نظرات تمام داوران صورت می گرفت.
معیار های داوری:
خلاقیت و نوآوری در طراحی و نوآوری در کاربرد مصالح و فناوری ساختمان
مواجهه خلاقانه با مشکلات خاص پروژه از جمله: محدودیدت های اقتصادی، شرایط خاص سایت از نظر ابعاد و اندازه ها، ضوابط و رویه های قانونی ( به ویژه در شهر ها)، دشواری های فنی و ...
دقت و نوآوری در طراحی جزئیات
توجه به محیط پیرامونی و شرایط اقلیمی، ارزش های زیستی و تعهدات اجتماعی
قصد دارم یکی از پروژه های برگزیده سال از نگاه مجله معمار را بررسی و نقد نمایم. زیرا در محله پروژه مورد نظر ساکن بوده و پیش از اعلام برنده ها، یک بار پروژه و نمای آن را معمارانه نگاه کرده بودم. به نظرم همین دلیل برایم کافی است! زیرا یک بار بنا را با دیدی عادی نگاه کرده و هیچ تلقین و فشاری بر من نبوده که آن را برگزیده یا خاص ببینم.
پروژه مورد نظر در گروه عمومی به صورت مشترک در جایگاه سوم قرار گرفت.
نام: ساختمان اداری –تجاری سعادت آباد ( لینک تارنمای معمار)
شرح پروژه در مجله: ساختمان با دو بر شمالی و جنوبی در کنار بلوار سعادت آباد، دارای یک واحد تجاری، پنج واحد اداری، یک طبقه پارکینگ و یک طبقه انبار است. در جبهه جنوبی ساختمان با فرو رفتن در خود دیدمناسبی به سمت پارک مقابل باز می کند که موجب افزایش کیفیت فضایی در واحد های اداری می شود. پوشاندن نمای جنوبی با لوورهای عمودی ضمن جلو گیری از ورود مستقیم آفتاب باعث یکپارچه تر شدن پروژه می شود و از دیده شدن جزئیات غیر ضروری ساختمان از زاویه دید اصلی آن (بلوار سعادت آباد) جلوگیری می کند. نمای شمالی نیز با مدولاسیونی مشابه نمای جنوبی تمام سطح نما را چوشانده و به آن بافت آرامی می دهد که باعث یکپارچگی ساختمان می شود و مانند نمای جنوبی جزئیات غیر ضروری را از دید مخفی می کند. بافت نما در قسمت های مقابل بازشوها متحرک می شود و در سه زاویه صفر، 45، و 90 درجه می چرخد. با باز و بسته کردن لوورهای متحرک می توان میزان روشنایی طبیعی فضا را کنترل کرد و همچنین حریم خصوصی فضا نسبت به ساختمان مقابل نیز قابل کنترل خواهد بود.
بیش تر حرف ها، روی نماست. یعنی عمومی ترین و ذوقی ترین بخش ساختمان. اولین نقطه قوتی که در متن آمد " فرو رفتن اثر در خود و باز شدن دید مناسب به سمت پارک مقابل" است. یکی از قوانین مشهور شهرداری، قانون 60% است. یعنی در 60 درصد زمین باید ساخت و ساز صورت گیرد و بقیه آن به حیاط و ... اختصاص یابد.
این پروژه هم در قسمت بالایی ساخت و ساز را انجام داده و 40 درصد پایینی را مانند ساختمان های همسایه خالی گذاشته. بعید می دانم که طراح در مورد پارک نزدیک سایت ( روبرو که نه، آن طرف بلوار) حتی فکری هم کرده باشد.
دیگر نقاط قوت ارائه شده مربوط به نماست. به گفته طراح، لوور ها (Louver) برای کنترل دید از بلوار تعبیه شده است. اولین نقد آن است که آیا راه حل بهتری برای جلو گیری از دید مزاحم نبود؟ آیا در کشوری که کمبود چوب آن چنان است که رییس سازمان محیط زیست رسما یکی از دغدغه هایش واردات چوب، به منظور کم کردن فشار بر قطع درختان داخلی است، چوب نمای اقلیمی و مناسب تهران است؟ آن هم با این عظمت!
یکپارچه شدن نما از تکثر این عناصر هم جای بحث دارد. شاید اگر هدف طراح، یکپارچگی باشد، در توجیه طبقات اول به مشکل بر خورد. فرو رفتگی ها و برون رفتگی ها کاملا ذوقی بوده و به نظرم همین ها، یکپارچگی بنا را با چالش روبرو کرده و در مرحله ی بعد، معمار برای حل این مشکل به لوور ها روی آورده است! واقعا آیا استفاده از این همه چوب برای زینت ارزشش داشته؟ ( حتما داشته! چون برنده شده!)
از نمای شمالی هم نگاه کنیم، با یک پوشش چوبی روبرو هستیم. در نمای شمالی دیگر آفتاب توجیهی ندارد و این بار شاید واقعا به این همه چوب برای محدود کردن دید نیازی نباشد و چند متر پارچه و پرده به نیکی جایگزین ورود دید مزاحم گردد. البته در نمای شمالی، چیزی که من دیدم با آن چه که در مجله دیدم مقداری تفاوت داشت. از آن جهت که دقیقا جایگاه پنجره ها معلوم بود و می شد مدول های کاربردی از تزیینی را تفکیک نمود.
تصویر دوم ، آن چه که من دیدم و راست، آن چه که ارائه شد.
خود طراح هم می داند که نمای او بیش تر جنبه ذوقی داشته و در تصویر زیر می بینیم که با نصب چراغ ها در بالای نما، در شب یک تابلوی چوبی پدید خواهد آمد: ( لامپ ها در هنگام ارائه کار نبوده)
از نقاط قوت کار، می توان به اجرای نسبتا با کیفیت پروژه اشاره نمود. دیگر آن که درب ها به خوبی در نما محو شده و آن را جالب تر می کند. جذابیت کار نیز قابل قبول است. قطعا این پروژه، جزو دسته کار های تمیز و موفق محسوب می شود. بحث سر میزان موفقیت کار است. به نظر مشکل مالی یا سایتی، پیمانکاری خاصی وجود نداشته و طراح، دست و دلبازانه به خلق یک اثر هنری در نما پرداخته است.