پول میتواند تمام روابط را تغییر دهد! شهرآشوب دیار من و دیار هر آدمی، امروزه خود پول است. البته میدانم که همچنان انسانهای با ارادهای وجود دارند که به معشوقی غیر از پول چشم دارند و من نیز به امید همینها زندهام. اما عدم اعتقادم به جملهی اول مرا چند روز پیش عمیقا متاثر کرد؛ چه رفاقتهایی که جلوی چشمانم بخاطر پول تکه تکه شد. رفاقت واژهای دوست داشتنی است و برای هر کسی ارزش است. اما پس از خواندن کتاب انسان خردمند واقعا متوجه شدم که مهم این نیست که چه چیزهایی برای ما ارزش هستند؛ مهمتر این است که اولویت با کدام ارزش است؟! پول و رفاقت هر دو ارزش است و حیف که آن روز اولویت هر دوی رفقایم پول بود. البته شاید نوشتن از اهمیت پول، آن هم در سن ۲۲ سالگی دیر باشد. ولی مرا چه مذمت که پدری دارم که در سختترین شرایط نیز سعی داشته و دارد که خانواده درگیر این مسائل نشود. اخیرا جدا از مسالهی رفقایم، با خانوادههای دیگری به سفر رفتیم؛ حقیقتش را بخواهید، تاثر اصلی من زمانی رخ داد که مشاهده کردم که چقدر ممکن است در خانواده -اصلیترین کانون اجتماعی انسان- انرژی و وقت صرف پول شود. نمیخواهم ۱۰۰٪ مقصرشان کنم که سطح اقتصادی پایینتر و نزدیک شدن به فقر، این دغدغهها را گسترش میکند؛ یاد مازلو میافتم که میگفت باید ابتدا از خیر خورد و خوراک و پوشاک خودت برآیی تا به هنر و شکوفایی برسی؛ بجز این، به یاد گفتهی یکی از متخصصان اقتصادی کشور میافتم که میگفت دانشگاه آزاد فاجعه است. نقل به مضمون، بهاین خاطر که برای رسیدن به علم هم باید پول بپردازی و هر چیزی با پول قابل معاوضه است؛ علم خدمات میشود و نسلی که با منطق اقتصادی دانشگاه آزاد بزرگ شود، چه شود!