پست چهارم: جلسات پنجم تا هشتم
طبق رویه این سلسله پست، از تجاربم در مدیریت کلاس «حجم و ماکت» می گویم.
وقت عمل است! در جلسات اخیر، ایده ها به حدی رسیده اند که اجرایی باشند و بتوانند روحیه ی خود را بیان کنند. مطمئن نیستم که دانش آموزان، دقیقا چه تصوری از صندلی های خود دارند. ولی امیدوارم که با سعی و خطا در این سه و نیم جلسه کار خود را به پیش ببرند.
هر گروه با یک الگو و فرآیند، کار خود را پیش می برد. تقسیم وظایف ها جالب است.
یک گروه کارخانه ای کار می کند و هر کس مسئول بخش خود است.
گروه دیگری، با همکاری و تداخل وظایف روبروست. سرعت اجرا پایین آمده و در عوض دقت و هماهنگی و همفکری بیش تری به ارمغان آورده.
به خاطر تنوع وظایف (اندازه گیری ابعاد و علامت گذاری و برش) هر کسی به استعداد یا بنا به مصلحت گروه بر کاری بیش تر متمرکز شده و کسی نیست که احساس ضعف در کارهای عملی کند.
بعضی پروژه ها در حین اجرا بهبود یافته یا باز هم ساده تر شده اند!
در این جلسات، به همان صورتی که در آتلیه معماری، به ما به صورت غیر مستقیم آموزش هایی داده شده، ما نیز به شکلی غیر مستقیم، کاتر زدن و برش و اندازه گیری را به دانش آموزان یاد دادیم.
و اما بعد، همین که صفحات تبدیل به حجم می شدند، انگیزه ها نیز دوچندان می شد و بچه ها مجدانه به دنبال تکمیل آن بودند.
و اما کار های نهایی:
بررسی اثر اول:
برای خودم یک شگفتی است. این صندلی از گروهی حاصل شد که هم گروهی ها کم تر دوستی با یک دیگر داشتند و با هم نمی ساختند. ولی در حین کار مجبور شدند با یکدیگر همکاری کنند، فکر کنند و یک ایده خیلی ساده و ابتدایی را به سمت بهتر شدن ببرند. زوایای شکسته شده به صندلی زیبایی خاصی داده و ورق های عمودی نیز با ابعاد متفاوت، خود را با فرم کلی هماهنگ کرده اند.
کاری که از ابتدا با ایده قوی خلق شد و سپس با جدیت و هماهنگی اعضا به ثمر نشست. تنها آن که دانش آموزان فرصت نکردند، حفره تزئینی میانی صندلی را در آورند.
مهم ترین اشتباه آن بود که ارتفاع نشیمن بسیار بالا تر از حدمعمول بود که با قوس جلویی آن، نشستن معمولی را سخت می کرد.
فرورفتگی بخش عقبی، جنبه تزئینی داشت.
از نظر فنی نیز، این کار مانند تمام کار های دیگر از ایستایی خوبی برخوردار بود.
بررسی اثر سوم:
این کار یک فاجعه تمام عیار بود!
یک ایده تقلیدی که هیچ یک از اعضا آن را درک نکردند و در اجرا نیز نتوانستند در قالب گروه، خوب ظاهر شوند. گروهی که اعضایش کم حاشیه بود، ولی بچه ها دل به کار ندادند، در حین کار اشتباهات عملی این گروه زمانشان را هدر داد و کار به غایت نرسید.
از دیگر اشتباهاتی که به نحو احسن از آن بهره برداری کردیم، صفحات عمودی نشیمن گاه بود. این صفحات به اندازه یک واحد بیش تر بریده شده بودند که در لحظات پایانی ایده ای نو به کمک پروژه رسید و البته به آن زیبایی خاصی داد.
بررسی اثر چهام:
گروهی که پتانسیل بسیار بالایی داشت. انتظار داشتم که این گروه، یک «شاهکار» ایجاد کنند.
ولی در نهایت با حاشیه هایی که اعضا داشتند، اثری «خوب» خلق شد.
کار در مرحله ایده -به خاطر مسائل اجرایی- کمی ساده شد. شاید همین باعث شد که دیگر، اعضا به خود جرئت ندهند که تولید ایده کنند و پروژه به شکلی ساده به اجرا درآمد.
شاید اگر بچه ها به کار اهمیت می دادند، نه تنها کار به صورت تمام شده نمود پیدا می کرد، که باید شاهد افزونه های دیگر روی صندلی می بودیم: چیز هایی مثل کشو، آویز، میز و ...
به پایان آمد این پروژه...
این پروژه به اتمام رسید. برای خودم جالب بود که کار هایی که ما در دانشگاه انجام می دهیم را دانش آموزان نیز بتوانند انجام می دهند. یعنی برتری اجرایی چندانی بر ما دانشجویان نیست. شاید نکته آن است که این تمرین ها در سال های ابتدایی برای آن در دانشگاه گنجانده شده که چیز های دیگری را به ما گوشزد شود: آن که خلاقیت به خرج دهیم و آزادانه فکر کنیم، کار گروهی کنیم و مهم تر از همه، از قالب های کلیشه ای کنکور و دبیرستان خارج شویم.