به نظر بسیاری مشکل از اواخر دوره قاجاریه شروع شد. زمانی که دیگر معماری دیگر نقاط جهان را برای خودمان هضم نکردیم و وارد کردیم و در ادوار بعدی مثل پهلوی و حتی انقلاب اسلامی، به آن ادامه دادیم.
در دوره ای که جهان غرق در نگاه کردن به غرب بود و تشنه ی آن ها بود.
بیایید به نقطه ی دیگری از جهان سفر کنیم: ژاپن. سرزمینی که چیزی نمانده بود که راه ما را طی کند و غرق این جریان شود. ولی معماران بزرگی مثل کنزو تانگه و دیگران، سعی کردند تا جریان نو را همگون با فرهنگ خود کنند و رابطه ی خویش را با گذشته ی خود از بین نبردند.
البته شرایط جغرافیایی ما کجا و ژآپن کجا؟ تجارب ما کجا و آن ها کجا؟