تعهد یا تقوا؟
در سال 58 مناظره ای داغ بین مهندس بازرگان، شهید بهشتی تحت عنوان : تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟در صدا و سیما برگزار شد:
شهید بهشتی معتقد بودمسئولین باید متعهد باشندوبازرگان اعتقاد داشت تخصص مهمتر است.
درلابلاى بحث مرحوم بازرگان سوالى از شهید بهشتی پرسید: آقای دکتر فرض کنیم که قصد داریدبااتوبوس ازشهرى به تهران بیایید. راننده ای داریم که جاده را مثل کف دست میشناسه ولی اهل همه جور معصیتی است و راننده دیگری که تازه کار است ولی بسیار متقی و اهل تدین. شما خانواده تون رو با کدام راننده راهی میکنید؟!
در این هنگام شهید بهشتی مکثی طولانی کرده سپس... سپس به علامت تایید نظر مرحوم بازرگان، بزرگوارانه فرمودند آقا من دیگه صحبتی ندارم!
هر چند مرحوم بازرگان برنده این مناظره بود ولی این پارادوکس هیچ گاه برای شخص بنده حل نشد و همواره احساسم میگفت که قطعاً تقوا و تعهد بالاتر است!
تا اینکه پست بسیار قشنگی از یکی از دبیران دیدم با این مضمون:
از شهید چمران سئوال کردند آقای دکتر تقوا بالاتر است یا تخصص؟
شهید چمران فرمودند تقوا بالاتر است! ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند قطعاً انسان "بی تقوایی" است!
پاسخ شیرین دکتر چمران بهکنار. نکتهی قابل توجه و ظریف قصه اینه که چگونه چنین مناظرهای شکل گرفته و اصلا چطور استقبال میشده؟؟ شاید برای دورهی ما و من متولد دهه ۷۰ چنین بحثها و گفتوگوهایی فقط در کتابهای حفظی دین و زندگی و اجتماعیِ منجمدِ آموزش پرورش پیدا شود. چرا که من در عصری متولد شدهام که شعارزدگی در تمام شبکهها و صدا و سیما و انتخابات و هر رسانهای دریافت میشود. مسلما اوایل انقلاب اینچنین نبوده. مردمی تشنه به آرمانهای اسلامی و اخلاقی واقعا در تلاش بودند تا حقایق را دریابند. امروزه کلمات بیارزش شده؛ دقیقا همانطور که در دوران پسا هیتلر آلمان بهچنین روز افتادهبود:
بعد از هیتلر همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است...
اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود.
خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند،
پوچ شده بودند،
مسخره شده بودند،
عوض شده بودند، اشغال شده بودند.
کلماتی مانند :
" آزادی
" آگاهی
" پیشرفت
" عدالت!
هاینریش بل