نوروز امسال هم گذشت و در این دید و بازدید‌های خانوادگی همیشه یکی از موضوعات مورد بحث اوضاع نابسامان مملکت بود. اساسا طرح چنین مساله‌ای وجهه‌های جالب توجهی دارد:

این‌که می‌توان از هر دری سخن گفت؛ چه تجربه‌های شخصی و کاری و چه از اخبار سیاسی و اقتصادی و بین‌الملل... بنابراین بعید است که این موضوع را مطرح کنید و طرف مقابل چیزی در چنته نداشته باشد!

جدا از خود سوژه‌، ما ایرانی‌ها هم انسان‌هایی جالب توجهیم؛ تصمیماتمان ناگهانی است و احساسی عمل می‌کنیم؛ بسیار شده که تا چند روز پیش از انتخابات ندانیم که آیا قرار است اصلا رای بدهیم یا خیر؟! پیش‌بینی کردنمان سخت است و کم‌تر قابل تحلیل هستیم.

بنابراین بسیار پیش می‌آید که در این گفت‌وگوهای عیدانه به نحوی سخن بگوییم و در عمل کار دیگری کنیم؛ من که بشخصه ترجیح می‌دهم در این گفت‌وگوها، صرفا به کلیدواژه‌ها و شدت احساساتی بودن افراد توجه کنم؛ چرا که الباقی صرفا سخن است و سخن باد هواست...

پیش‌بینی ما دشوار است؛ هم برای رهبران حکومت‌مان و هم برای معاندین خارج نشین! رهبرانمان که جنس‌شان از خود ماست و همانند ما به ‌این بلبشو (اصطلاح دکتر خاقانی) عادت دارند و آن غربی‌ها هم ابدا ما را درک نخواهند کرد. بنابراین بشخصه معتقدم نه برنامه‌ی مدونی برای اعتلای فرهنگمان داریم و نه کسی برای تخریب فرهنگمان می‌کوشد.

در یکی از همین بازدیدهای خانوادگی یکی می‌گفت ایران همانند کشتی‌ای است که در حال غرق شدن است؛ این حرف‌هایش مرا یاد گزارش سر مورتیمر دوراند (نشر نی) انداخت که اواخر دوره‌ی قاجار گزارشی از وضعیت ایران را برای انگلیس می‌نویسد که بسیار هم خواندنی است؛ او هم اوضاع بسیار نابسامان ایران را وصف می‌کند که مرا به یاد همان کشتی قابل غرق شدن انداخت؛ بنظرم این کشتی غرق شدنی نیست؛‌ بلکه همیشه در حال غرق شدن است: البته بستگی دارد که غرق شدن را چه چیزی در نظر بگیریم:

 از سوی دیگر بلبشوی ایرانی هرگز به عدم نظم و هرج‌ومرج آنارشیزم هم نمی‌رسد و همچون مکتب آنارشی خواهان امحای دولت و نهاد حکومت نیست. ما قانون می‌نویسیم و در عین حال قانون را زیر پا می‌گذاریم: خلاصه و دریک کلام، بلبشو دنیای آنارشی است که درقالب و فرم نظم زندگی می‌کند و لانه کرده است.

قسمتی از معرفی کتاب بلبشوی‌ دکتر سعید خاقانی


ما خودمان را نمی‌شناسیم و درباره‌ی خودمان فکر نمی‌کنیم؛ جوری درباره‌ی خودمان سخن می‌رانیم و جور دیگری عمل می‌کنیم؛ فکر کنم دارم حرف‌های دکتر خاقانی رو تکرار می‌کنم! متن کامل معرفی کتاب را می‌توانید بخوانید...