دو هفته گذشت و از نعمت خانه‌ی خالی و ماشین و همه چیز دیگرش بهره‌مند بودم. شب را تا صبح به بیداری می‌گذراندم و هر وقت که می‌خواستم غذا از بیرون می‌گرفتم. نمی دانم چرا این آزادی این‌قدر کسل‌کننده است؟! الان تنها یک هدف دارم که صبح دوباره زود از خواب بیدار شوم و صبحانه نون و پنیر بخورم!