(تصویر از مرکز جهانی بهائیان، اسرائیل، اثر امانت)
اما معماری بهایی؛ با دینی روبروییم که با توجه به ایرانی بودن پیامبرش و نزدیکی تعالیم کلی آن با اسلام انگاری که دینشان، یک نوگرایی ایرانی-اسلامی است و از این جهت شاید معماری اش هم قابل الهام و قابل بررسی باشد که در عبادتگاه «لوتوس» کاملا مشهود است. اما نکتهی قابل توجه، سبک معماری ای است که امانت برای بعضی اثار بهایی خود انتخاب کرده: نئوکلاسیک رومی و نه ایرانی یا اسلامی!
عبادتگاه لوتوس، مشهورترین اثر بهاییان، معمار: فریبرز صهبا
چرا امانت که در برج آزادی نشان داده میتواند معماری ایرانی را یک قدم جلو ببرد، چنین عقب گرد عجیبی دارد و ساختمانی ساخته که بیشتر حس و حال ساختمان های بازاری و لاکچری را دارد؟ آیا این تقلید، از روی بی هویتی است، همان طور که پیش تر هم دیدهایم که در کشورهای حاشیه ی خلیج فارس برای پیشنیهسازی از بادگیرهایمان استفاده کرده اند؟
و یا این هویت طلبی را بعنوان مصداق نظریهی خاقانی در نظر بگیریم: اصلاح طلبان (در معنای کلی) همیشه بدنبال هویت رفته اند (مصداق بارز: مهدی حجت) و اصول گرایان و محافظه کاران آثار مدرن و جهانی ساخته اند (نمونه: باغ کتاب یا آثار ساخته شده در دورهی قالیباف).
اما حتی با پذیرش نظریهی خاقانی هم، بهاییان نباید معماری کلاسیک یونانی را میپذیرفتند و حداقل به سمت آثاری با بوی ایرانی اسلامی کشیده میشدند. احتمالا کارفرمای اسرائیلی خیلی تمایلی به این نوع معماری نداشته.