۲۵ سالش بود و دانشجوی دانشگاه تهران.
یک روز به خوابگاهشان در کوی دانشگاه آمدند و از اهمیت تحولات به دستور امام سخن گفتند؛ سوال بعدی این بود: کدامیک از شما میخواهید فرماندار شوید؟
قصهی ۳۰ سال پیش است.
اشتباه کردند و حالا هم اشتباه میکنند؛
آنزمان بخاطر عجله و حالا بخاطر محافظهکاری...
یه آدم قوی الان باید جلوی در وایسته نزاره بری. اون آدم قوی من نیستم! چون تو نخواستی من قوی بشم... واسهی همچین روزی...
مطلب پیش رو در پایگاه تحلیلی خبری خرداد با همین عنوان منتشر شده:
خرداد: «مردم باید این را متوجه باشند که تنهایی یک مشکل شایع است. یک مشکل جدی است. تنهایی غمانگیز است، هیچکس با این موضوع مخالف نیست اما بیش از آن چه برخی فکر میکنند، تحت اختیار خودمان است.» به گزارش خرداد، فرادید نوشت: «شاید روند تنهایی فزایندۀ تنهایی چیز تازهای نباشد اما سه برههای که احساس به اوج میرسد، شاید غافلگیرتان کند: اکثر مردم گزارش کردهاند که در اواخر دهۀ سوم زندگی (بیستوچند سالگی)، اواسط دهۀ ششم (پنجاهوچندسالگی) و اواخر دهۀ نهم (هشتادوچند سالگی)، در حد متوسط یا شدید احساس تنهایی میکنند. این نتایج برگرفته از تحقیقی است که در ژورنال "اینترنشنال سایکوجریاتریکس" به چاپ رسیده است.
اگر مرا کمی از نزدیک بشناسید احتمالا متوجه خوشبینیهایم به دنیا و دوستانم شدهباشید. تحمل منفیبافیهای اطرافیانم را دارم و علیه آنها انرژی میگیرم. ولی دربرابر منفیبافیهای بهظاهر مستدل شکستپذیرم. چرا که زانوهایم را شل میکند و مرا تا ردهی زجرکشیدههای شکنجهشدهی این شهر پایین میآورد.
مفهوم دوستی هم یکی از آنهایی بود که از پسش بر نمیآمدم؛ از آن وقتی که شنیدم انسان بر پایهی «تبادل» تعامل میکند و تمام روابط انسانی هم با همین تبادلات معنا مییابد سعی داشتم که یا مفهومی جایگزین پیدا کنم و یا از دایرهی انسانیت خارج شوم!
غیر از این هم نبود و مرا شکنجه میداد؛ تا این که چند روز پیش در رسانهی یکی از اهل نظر مفهومی جدید از دوستی را پیدا کردم که لبخندی بر لبانم نشاند:
دوستی تعاملی است بر پایهی تبادل، که حجم تبادلات یک به یک و قابل انتظار نیست...
جمع آن حرف منطقی و آنچه که احساساتم را برآورده میکرد.
چند سال پیش میگفت که سالها بود از رسانهها دوری کرده و چیزی نشد! حالا پس از سالها تصمیم گرفته بود بازگردد.
خیلی عجیب بود؛یکه خوردم؛ ولی راست میگفت.
#باـدستـرویـدستـگذاشتنـبهـفکرـارضاءـحسـمخالفتمانـنباشیم
ولایتی: از یمنیها مقاومت یاد بگیریم
🔹به جای لباس لنگ میپوشند و نان خشک میخورند
🔹یقین بدانید عربستان از یمنیها در یمن شکست خواهد خورد. /عصرایران
+ بیقرارم... گیجم... قرصا اثرشون پریده! همش استرس دارم. یه دلشورهی عجیب و غریب! انگارقراره یه اتفاقی بیفته ولی نمیافته... مثل زلزله! من منتظرم همهچیز بلرزه... ولی نمیلرزه!
- قرار بود یه هفته بعد بیای! چرا نیومدی؟
+ نشد... ینی وقت نکردم! آقای دکتر من جدیدا یه چیزی تو خودم کشف کردم! من هر وقت میبینم دو نفر میخندن... شادن... من اصلا حالم بد میشه! اصن پکر میشم! مدام کلافهام! دست خودم نیست! یه کاری کنید آقای دکتر!
- شکست عشقی خوردی؟
+ نه ولی احتمالا میخورم!
- آینده رو تصاویر ذهنی انسان میسازه! باید مثبت فکر کنی تا مثبت بشه! مدام بگو که خوشبختم! مهم اینه تلقین کنی خوشبختی و خودت به این باور برسی. اون وقته که احساس آرامش میکنی!
+ صدامو چیکار کنم؟ صدای درونمو؟ من نمیتونم حرف دلمو به آدما بزنم. من مدام دارم با خودم حرف میزنم. همش دنبال اینم که چی بگم؛ چی نگم؛ چیکار کنم؟ چه جوابی بدم بهتره؟
- برات قرص قویتر مینویسم. ولی اینو فقط روزی یدونه میخوری!
+ ببخشید آقای دکتر شما درآمدتون خوبه؟
- خدا رو شکر!
+ احتیاج ندارید کسی پیشتون کار کنه؟
- هه... ما اینجا کلی نیرو تعدیل کردیم!
+ (لبخند میزنه) چون ما یه سرایدار داریم خیلی دوست داره پیش... یعنی... تو مطب کار کنه...
فیلم من عصبانی نیستم!
ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی، اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نمی بریم.
حضرت عصر
پاسخ شیرین دکتر چمران بهکنار. نکتهی قابل توجه و ظریف قصه اینه که چگونه چنین مناظرهای شکل گرفته و اصلا چطور استقبال میشده؟؟ شاید برای دورهی ما و من متولد دهه ۷۰ چنین بحثها و گفتوگوهایی فقط در کتابهای حفظی دین و زندگی و اجتماعیِ منجمدِ آموزش پرورش پیدا شود. چرا که من در عصری متولد شدهام که شعارزدگی در تمام شبکهها و صدا و سیما و انتخابات و هر رسانهای دریافت میشود. مسلما اوایل انقلاب اینچنین نبوده. مردمی تشنه به آرمانهای اسلامی و اخلاقی واقعا در تلاش بودند تا حقایق را دریابند. امروزه کلمات بیارزش شده؛ دقیقا همانطور که در دوران پسا هیتلر آلمان بهچنین روز افتادهبود:
بعد از هیتلر همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است...
اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود.
خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند،
پوچ شده بودند،
مسخره شده بودند،
عوض شده بودند، اشغال شده بودند.
کلماتی مانند :
" آزادی
" آگاهی
" پیشرفت
" عدالت!
هاینریش بل