آقای دکتر اعتصام:
در این دوره بود که با نگاه آقای خاتمی و نگاه مداراگرانه با جهان، طرح ساخت و بازسازی سفارت ها در دستور کار قرار گرفت. (کتاب معماری دیپلماتیک: بررسی نقشه های سفارت های ساخته شده در این چند سال)
در این دوره بود که گروهی از معماران بزرگ ایرانی گرد هم آمدند طراحی سفارتی که نماد احترام ایرانیان به جهان باشد، در دستور کار قرار گرفت.
آقای دکتر احمدی:
تاثیر دولت زیاد بود.
این گروه از معماران مشمول معماران پخته و جوانان با استعداد بود که به ریاست آقای کازرونی تشکیل گشت. آقای خاتمی در جلسه ای که با گروه داشت، هدف را خوشامد گویی به دیگران و پیام آوری صلح دانست. (گفت و گوی تمدن ها)
سفارت کره جنوبی، یکی از مواردی بود که آقای احمدی طراحی کردند.
سپس ایشان به کانسپت های اولیه طرح شان اشاره کردند. برای مثال بنایی را نشان دادند که مکعب شکل بود و به کعبه ی زرتشت مانستند. یا رمپی که طراحی کرده بودند و آن را مانند پلکان های تخت جمشید دانستند. یک مقدار طرح ها و الهامات دور از ذهن بود. ( بعدا آقای دکتر حقیر همین ها را نقد می کنند.)
آقای دکتر حقیر:
ایشان مانند اساتید قبلی، دوره بندی پنج ساله را اشتباه دانسته و به مسائل اجتماعی، فرهنگی را مهم تر دانستند. سپس به تقسیم بندی خودشان نسبت به معماری ایرانی اشاره کردند.
برای مثال معماری دوره پهلوی دوم را 1333 تا 1350 دانسته که در آن دوره گرایش بین الملل و نوستالژیک و سبک بنجل گرایی رواج داشت. (بنجل گرایی مثل آیینه کاری در کباب خانه!)
معماری انقلاب ایران از 1350 شروع شد (7 سال پیش از انقلاب!) و افرادی چون کامران دیبا و نادر اردلان به معماری بوم گرا و منطقه گرای لویی کانی روی آوردند.
از آن دوره سعی در فهم هویت جدید ایرانی کردند. پس از جنگ تحمیلی نیز این جریان قوت گرفت تا هویت بازیافت گردد و ایده های اولیه مربوط به همان سال های پیش از انقلاب بود.
ایشان گرایش معماران ایرانی را چنین دانستند:
1- وابسته به هویت ملی
1-1 تفکرات خرد گرایانه و مدرن کردن المان
1-2 نگاه نوستالژیک و کیچ
2- غیر وابسته به هویت ملی
2-1 مدرن گرایانه
2-2 معماری روز
2-2-1 کپی بدون تفکر
2-2-2 درک و ترجمه به فارسی
ایشان در لفافه، جریان معمارن سفارت خانه ساز و خصوصا آقای احمدی را در گروه 2-2-2 دانستند و الهامات اولیه آقای احمدی را دور از ذهن و غیر واقعی دانستند. حقیر مدعی بود که این گروه ( احمدی) تنها برای قبولاندن طرح هایشان به کارفرمای دولتی و سفارت خانه، مجبور شده اند تا چنین ایده های اولیه ای را بیان کنند. به نظر او معماری سفارت خانه ها تنها با الگو گیری از ایده های اولیه درست شده و چیز بیش تری نیست. هویت ایرانی یعنی IDENTITY و چیزی است که می شناسیمش و چنین حسی در دیدن سفارت خانه ها وارد نیست. مخاطب باید بفهمد و نه طراح توضیح دهد.
آقای دکتر احمدی:
ایشان بر خلاف دکتر حقیر، دهه 60 را از دهه های خوب معماری ایرانی دانسته و به علاوه حرف ایشان را به ایده های اولیه طرحشان رد کردند. ایشان در بحث هویت، آن را در دوران مدرن، به شدت تغییر پذیر دانسته و اتفاقا حضور منتقد را واجب دانسته تا به مخاطب توضیح دهند.
حقیر:
در پاسخ به سوالی تنها خواست معماران را عدم دخالت دولت در طرح ها دانستند.
آقای دکتر احمدی:
ایشان هم معماری مفهومی را موثر دانسته و از مسابقات بدون نقد ایراد گرفتند. سپس هویت را سیال و تکوینی دانست.
آقای دکتر حقیر:
ما چیزی به اسم هویت واحد نداریم. هویت های نو آن چنان تغییر معیار بالایی دارد که قابل باز شناسی نیست. فردیت معمار جایگزین هویت جمعی شده.
آقای دکتر احمدی:
ایشان هویت و چیزی که طرح کرده را به زبان مشخص و شاعرانه ی خود تعبیر کرد.
وی با بیان اینکه ایران یکی از کشورهایی است که به نسبت سرانه و جمعیت 78 میلیونی بیشتر مصرف می کند، گفت: ایرانی ها 17 برابر اروپایی ها به نسبت میانگین، انرژی مصرف می کنند به ویژه در حوزه سوخت های فسیلی که البته یک دلیل آن به جوازهای ساخت و سازها بر می گردد زیرا در صدور مجوز ساخت به هیچ عنوان به موضوع هدر رفت انرژی و لزوم استانداردهای لازم توجه نمی شود.
منبع: ایرنا
تجربه نشان داده است که بیشتر دانشگاه ها در ابتدا دانشجویان خود را با راهبرد های محسوس( هندسه، مصالح، نظام های تناسب، تمرین هایی در باره ریتم) آشنا می کنند. این مسلما سنتی ارشمند است. با اینکه این روش مفید واقع شده است، اما من در عین حال معتقدم که اگر دانشجویان به جای این که سال ها در انتظار "معنای طراحی" باشند، به موقع با مباحث کلی نظری ان آشنا شوند، به طور حتم برنامه ی کار طراحی شان غنا خواهد یافت.
آنتونی آنتونیادس، بوطیقای معماری
پرده اول:
با موتور، خودم را به سرعت به کلاس اندیشه اسلامی 2 می رسانم. می ترسم که دیر شده باشد و بعد از استاد وارد کلاس شوم. اما مشکلی نیست. به کلاس به می رسم، نور و شرایط محیطی را چک می کنم. تخته وایت برد هم پاک است. محض اطمینان ماژیک را امتحان می کنم که بنویسد و سالم باشد. همه چیز برای یک کنفرانس بی عیب و نقص آماده است.
به یاد نکاتی که پدرم دیشب به من گوشزد کرده بود، می افتم و سعی می کنم. بر اساس سلسله عناوین یادداشت شده مطالب را به پیش ببرم. دیشب خیلی روی شیوه ی بیان خودم کار کرده ام. حتی نکات مهم "سخنرانی موفق" برایان تریسی را هم خوانده ام که مبادا در سخنرانی لنگ بزنم. چندین سوال و شبه سوال در مطالبم جای داده ام تا بتوانم با مخاطبم رابطه فعالانه ای برقرار کنم.
سخنرانی ام را شروع می کنم و تقریبا بدون نقص به پیش می برم. ارتباط چشمی ام با حضار مناسب است و فکر نکنم که آن ها خسته و کلافه باشند. به سوالاتم می رسم. متاسفانه کسی جواب نمی دهد. کمی از درون آشفته می شوم. نمی دانم که کجای کارم اشتباه هست؟! مطلب را خودم جمع می کنم و سخنرانی را جمله ی "کسی سوالی داره؟!" به پایان می برم. سکوتی مرگبار بر کلاس حکم فرما می شود. روی این بخش خیلی حساب باز کرده بودم. یک سری مثال ها را نزده بودم که در این بخش به آن ها اشاره کنم. حتی خودم یک مطلب را ناقص بیان کرده بودم تا برای حضار سوال شود. سکوت پایانی چون پتکی بر سرم کوبیده شد!
پرده دوم:
با یکی از دوستانم که در آتلیه 3 کار می کرد به آن جا رفته بودیم. چندین بار به این فضا آمده بودم. ولی این بار احساس کردم که درب انتهایی راهرو و فضای پشتی آن تغییری کرده... از دوستم خواستم تا بگوید چه چیزی در آن جا عوض شده؟ او گفت: مثل این که نوسازی و رنگ کرده اند. من خودم هنوز ندیدم! برایم خیلی جالب بود که در ده متری یک معمار، اتاق سازی و رنگ کاری شود، و او نسبت به آن بی تفاوت عبور کند.
به راستی، یک دانشجو، آن هم از نوع معمارش باید چه صفاتی داشته باشد؟
به قول یکی از دوستانم، این همه ساختمون ساختن و کارمند گرفتن تا من و تو درس بخونیم!
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
اگر در جست و جویی کوتاه در تصاویر گوگل، تنها نگاهی گذرا به انواع مساجد جهان کنید، قطعا بار ها تعجب خواهید کرد! زیرا با تصاویری بسیار متفاوت روبرو می گردید:
اما چه چیزی منجر می شود که به تمام این ابنیه نام "مسجد" اطلاق کنیم؟